۱۳۹۷ مرداد ۲, سه‌شنبه

از روزی که امید دانا گورش را گم کرد، وضعیت بهتر شد؛ خیلی بهتر...

سال ها پیش که زباله ی سیاسی صادراتی رژیم به نام "امید دانا" خود را از ماتحت جر می داد و به دروغ و دغل خود را هوادار شاهزاده "رضا پهلوی" می نمایند، اقبال مردم به شاهزاده کمرنگ شده بود و بسیاری از مردم به خاطر وجود جرثومه ی هوچی گر و یاوه سرای این دلقک نادان، از شاهزاده یا دور شدند یا به او نپیوستند.

امید دانا 
عدو شود سبب خیر همین است؛ از روزی که کوتوله مغز دراز قد خیابان های استکهلم، از حاجی دستور گرفت که د بالا دیگه وقتشه کونتو رو برج ولایت فقیه زمین بزنی، به ناگهان شاهد اقبال گسترده ی مردم به سوی شاهزاده بودیم، اقبالی که چنان برای رژیم و این مزدور مواجب بگیرش کون سوزان بود و گران تمام شد، که برگه ی ۶۰ هزار نفری "رودست" که به خاطر نام شاهزاده و پشتیبانی از وی به این میزان از دنباله رو رسیده بود، نه تنها از سوی همان هواداران پیشین به ف. بوک گزارش و یک بار و برای همیشه به تاریخ نیستی پیوست، که دیگر هرگز کمر راست نکرد. فرخنده باد...

امید بی شرفی دانا که در وهم خود به دنبال جذب هر چه بیشتر مخاطب از راه سواستفاده از نام و عنوان شاهزاده رضا پهلوی بود، به ناگهان دچار سقوطی دهشتناک شد و امروز پس از هزاران به آب و آتش زدن ها و بالا و پایین پریدن ها و خود جر دادن ها برای جمهوری اسلامی و سازمان تروریستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، برگه ی این مزدور رژیم در ف. بوک، به ۱۶۰۰ غلاده نوکر نوچه نمی رسد.

امید دانا روزگاری که با دغل و دروغ به پشتیبانی از شاهزاده رضا پهلوی می پرداخت

امید دانا و علی انصاری
از این بیشتر، زمان هر چه گزشت بیشتر بر محبوبیت شاهزاده و نفرت از امید کزا افزود و شگرفی بی سابقه روی داد که مردم در خیابان های کشور و در شهرهای گوناگون و در تظاهرات چند هزار نفری، شعارهایی در پشتیبانی از شاهنشاه و رضا شاه بزرگ و شخص شاهزاده سردادند و یک سیلی محکم دیگر را بر گوش توله خوک های مجازی مزدور رژیم که از پستوی خانه ی شان ویدیو آپ می کنند، زدند. سیلی محکمی که سرخی جای آن هرگز نه از یاد می رود و نه خوب می شود.

آریا اسبه بودن یک صفت برای مزدوران صادراتی رژیم است. آریا اسبه می تواند در ترکیه با قدی به درازای آلت نرینه ی خر گه ها بخورد و سپس در آغوش رژیم غش کند و می تواند در سوئد عن ها بخورد و باز هم در آغوش رژیم غش کند. هر دو، یعنی آریا اسبه (آریاسب مغان باوند زاده) و امید دلقک دانا، یک جفت پت و مت بیشتر نبودند و کارزار افشاگری بی سابقه و تاریخی من علیه آریا اسبه به ثمر نشست و این نجاست زاده بچه ی سیروش، در نهایت آنچنان بی آبرو و خیت شد که نفس کشیدن و موجودیتش برای رژیم توجیه اقتصادی و فرهنگی و مانور کون به کون مالیدن های مرسوم مزدوران را نداشت.

آریا اسبه یا آریاسب مغان باوند زاده

امید دانا
جمهوری اسلامی او را به ایران آورد، اما امید دانا همچنان در سوئد و برای طرح های دیگری که از جمله ی آن، پریدن و پاچه گرفتن و فحاشی به کنشگران است، به شکلی فعال حفظ شده و هتا سرکردگان رژیم همچون حاجی لکلک عظما "رائفی پور" هم از وی نام می برند و کد می آورند !!

این نقشه های نخ نما را امروز بدان جهت بازگو می کنم تا مخاطبان ده ها هزار نفری این وبلاگ، نسبت به توطئه های دشمن آگاه شوند و آن کس که نمی داند، بداند و لاکن مسلح بودن براندازان به ادبیات ضد رژیم، از واجب اوجبات است. این زمستان هم خواهد گزشت...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر