Google Ad
نمایش پستها با برچسب بی حجاب شویم. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب بی حجاب شویم. نمایش همه پستها
۱۳۹۸ فروردین ۲۹, پنجشنبه
۱۳۹۷ شهریور ۲۷, سهشنبه
What has ruined those countries ?
Repeatedly, I have ever seen several photos taken from Afghanistan and Iran during periods of times in decades before 1970, which virtually are compared to photos of people at the same situation in decades later after 1970.
In both countries, a brutal religious fascist regime of kind of Islamic, one Shia in Iran and the other Sunni have taken power exlclusively in a totalitarian way and since ever, women in the first placed have been forced to wear hijab and follow the regime’s instrucions of lifestyle.
In Afghanistan, situation has of course been much much worse than Iran and one of it’s basic reasons is that Sunni Islam is so restricted on hijab issues and in fact it’s the genuine account of the religion, while in Shia, the Islamic sharia have been moderated way more than it’s historical opponent Sunni. In this regard, the reform brought to the Iranian society through religion by Baha’is to remove Burqa or by His Majesty “Reza Shah, The Great” to ban Islamic Hijab, forced the society to advance and leap to a further more non-Islamic behavior in the homes and in public.
Today when we look at women in Iran that millions of them are suffering from Islamic hijab, a question raises in mind whether hijab is an absolute part of sharia which is mentioned in Quran, or is just another issue made by Mullahs according to Mohammad’s lifestyle and orders (Sira).
The answer is very well could be the first one, it’s mentioned in Quran. Actually there are many Quranic verses about hijab which command Muslim women wear Islamic hijab and even how to do it.
Recently a Democrat backed movement has been raised and have become activated in Persian Voice Of America that is hardly trying to implement this oponion that not wearing hijab has nothing to do against Islam !! While in fact it is a fundamental part of Islam and it’s mentioned several times in Quran. In the show running by a former so called reformist member of the Islamic regime in Iran, she promotes women to undo hijab in the streets and film their action to send them to her show to let her broadcast them on air.
While it’s ok to ban hijab or remove them completely, but it’s not Ok to set this thought that hijab is not a necessity and inevitable part of Islam. It is and if you’re not wearing hijab as a Muslim, you’re not disgracing Islam, but you’re proving you’re not a Muslim. Muslims who do that, don’t have the courage to put their hypocrite behavior away. They at the same time, support other Islamic superstitious manners including killing millions of animals during their Islamic fest called “Qurban”. They have no problem with fasting for a month too; While the both have been forced to do in Quran as well.
So as we can see, the HYPOCRISY has become an inseparable part of Islam. They pretend to have a religion of peace and at the same time... you know!
This type of otherworldly backed and ordered movements, never will help getting to a correct position to clarify what’s right and what’s wrong about them which always will lead to provide Islamists to get away from consequences of their non-Humane behaviors. What can help is to clear the situation ever more and more. The media worldwide can be used as a helping tool or as a suffocating suppressing manual.
The same article on Faithfreedom.org
The same article on Faithfreedom.org
۱۳۹۷ مرداد ۸, دوشنبه
اعتراف تویله ی مجلس رژیم به کاهش اعتقاد به "حجاب اجباری وتحمیلی شرعی" در مردم ایران
در حالی که در چار دهه ی گزشته، رژیم اسلامی در ایران تلاش کرده است تا الگوی حجاب کزایی تحمیلی شرعی را به زنان ایرانی تحمیل کند، مرکز پژوهش های تویله ی مجلس رژیم اعتراف کرد که شمار افراد باورمند به حجاب کزایی عربی اسلامی و همچنین افرادی که باورمند به ضرورت برخورد رژیم با افراد "بی حجاب" بوده اند، کاهش یافته است.
پس از سال ها کشمکش و اجبار و اهانت به زنان هم میهن ایرانیمان، مرکز پژوهش های تویله ی مجلس رژیم، در گزارشی با اشاره به دیدگاه سنجی های نهادهای گوناگون، اعلام کرد که شمار افراد باورمند به حجاب اسلامی و تحمیلی و همچنین افرادی که باورمند به ضرورت برخورد رژیم با افراد "بی حجاب" بوده اند، به مرور کاهش یافته است.
بر اساس آمار این دیدگاه سنجی ها، همچنین شمار افراد باورمند به حجاب کزایی اسلامی در میان افراد باسواد، جوانان و افرادی که دسترسی به رسانه ها و فراورده های فرهنگی و درآمدی بالاتر دارند، کمتر است. این مرکز در گزارش خود اعلام کرد که بر خلاف تصورها، میزان "بی حجابی" در شهرها و روستاها تفاوت بسیاری با یکدیگر ندارد.
بر اساس این آمارهای مجلس وحوش ولایت، حدود ۳۵ درصد از مردم، حجاب را "ارزشمند" می دانند و این شاخص نسبت به سال های آغازین شورش ۵۷، کاهش ۵۰ درصدی داشته است !! این گزارش می گوید:
"دست کم نیمی از مردم، به عرفی بودن حجاب باور دارند"؛ به این معنی که حجاب شكل ثابتی ندارد و مقدار آن را عرف هر جامعه تعيين می كند".
مرکز پژوهش های مجلس ارتجاع، در گزارش خود سنجش دیدگاه سنجی های نهادهای حکومتی در سال های گوناگون، اعلام کرد که به مرور شمار هواداران اقداماتی چون گشت ارشاد، "كاهش قابل توجهی" داشته و تنها ۴۰ درصد از افراد، موافق فضولی اسلامی رژیم به این شكل در این موضوع هستند.
لازم به ذکر است مدتی پس از شورش ۵۷، حجاب درایران اجباری شد و سرکردگان جمهوری اسلامی برای رویارویی با آنچه گسترش "بد حجابی" در ایران می نامند، طرح هایی سرکوبگرانه همچون گشت های "ثارلله، کمیته و امر به معروف و نهی از منکر" و همچنین "گشت ارشاد" را راه اندازی کردند که هزاران تن از بانوان هم میهن به همین دلیل مورد اهانت و تهدید و تحقیر و بازداشت و ضرب و شتم قرار گرفتند.
پس از سال ها کشمکش و اجبار و اهانت به زنان هم میهن ایرانیمان، مرکز پژوهش های تویله ی مجلس رژیم، در گزارشی با اشاره به دیدگاه سنجی های نهادهای گوناگون، اعلام کرد که شمار افراد باورمند به حجاب اسلامی و تحمیلی و همچنین افرادی که باورمند به ضرورت برخورد رژیم با افراد "بی حجاب" بوده اند، به مرور کاهش یافته است.
بر اساس آمار این دیدگاه سنجی ها، همچنین شمار افراد باورمند به حجاب کزایی اسلامی در میان افراد باسواد، جوانان و افرادی که دسترسی به رسانه ها و فراورده های فرهنگی و درآمدی بالاتر دارند، کمتر است. این مرکز در گزارش خود اعلام کرد که بر خلاف تصورها، میزان "بی حجابی" در شهرها و روستاها تفاوت بسیاری با یکدیگر ندارد.
بر اساس این آمارهای مجلس وحوش ولایت، حدود ۳۵ درصد از مردم، حجاب را "ارزشمند" می دانند و این شاخص نسبت به سال های آغازین شورش ۵۷، کاهش ۵۰ درصدی داشته است !! این گزارش می گوید:
"دست کم نیمی از مردم، به عرفی بودن حجاب باور دارند"؛ به این معنی که حجاب شكل ثابتی ندارد و مقدار آن را عرف هر جامعه تعيين می كند".
مرکز پژوهش های مجلس ارتجاع، در گزارش خود سنجش دیدگاه سنجی های نهادهای حکومتی در سال های گوناگون، اعلام کرد که به مرور شمار هواداران اقداماتی چون گشت ارشاد، "كاهش قابل توجهی" داشته و تنها ۴۰ درصد از افراد، موافق فضولی اسلامی رژیم به این شكل در این موضوع هستند.
لازم به ذکر است مدتی پس از شورش ۵۷، حجاب درایران اجباری شد و سرکردگان جمهوری اسلامی برای رویارویی با آنچه گسترش "بد حجابی" در ایران می نامند، طرح هایی سرکوبگرانه همچون گشت های "ثارلله، کمیته و امر به معروف و نهی از منکر" و همچنین "گشت ارشاد" را راه اندازی کردند که هزاران تن از بانوان هم میهن به همین دلیل مورد اهانت و تهدید و تحقیر و بازداشت و ضرب و شتم قرار گرفتند.
۱۳۹۷ تیر ۲۰, چهارشنبه
افشاگری علیه مافیای ستوده - علی نژاد
یکی از هم میهنان در نویستاری نوشته است:
"در آبادان همين حالا گرما ۵۵ درجه است و در وسط روز ۶۷ درجه! آب نيست! نفس نيست! نان نيست! چون كشور بی صاحب است!".
بسیاری از ایرانیان هنگامی که می بینند که یک ایرانی به ریاست یک سازمان مطرح بین المللی می رسد، احساس غرور می کنند و امیدوار می شوند که آن سازمان در جهت احقاق حقوق ایرانیان گام بردارد !!
در روزهای گزشته شاهد اخبار مربوط به تیراندازی به شهروندان تشنه لب بودیم و در چنین شرایطی، جامعه ی دفاع از حقوق بشر در ایران (هموند فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر) به ریاست "عبد الکریم لاهیجی"، بیانیه ای با این عنوان منتشر کرده است:
خود خانم شجری زاده چرا در حالی که اشک می ریخت و بغض کرده بود که "۲۰ سال، ۲۰ سال خفگی"، نگفت "البته من الان یک ماه است دیگر ایران نیستم" ؟؟
اگر مسئله ی خروج او از کشور مهم نبوده، چرا پس از افشای مسئله از سوی آتنا فرقدانی، علی نژاد و شجری زاده "ویدیوی توضیح: منتشر کردند ؟؟ اگر مهم بود، چرا پیشتر نگفتند ؟؟
جالب آنکه نسرین ستوده هم اکنون به خاطر پرونده ی کسی در زندان است که یک ماه است از کشور خارج شده و ستوده هم از موضوع آگاه بوده و هم در پنهان کردنش تلاش کرده !!
اگر آتنا فرقدانی خروج شاپرک شجری زاده از ایران را افشا نمی کرد، علی نژاد شیاد و رضا خندان و ستوده تا کی می خواستند با او از مردم "اشک" بگیرند ؟ این چه مبارزه ی مدنییست که با پنهانکاری و "مهندسی افکار" آمیخته است ؟
نوشتار بالا، کار نادر فتوره چی بود پس از روشنگری آتنا فرقدانی درباره ی مردم فريبی شاپرک شجری زاده.
ابعاد فریب افکار عمومی در رابطه با پروژه ی دختران خیابان انقلاب که با پول های در پاکت از سوی "زهرا رهنورد" و "مستفا تاج زاده" آغاز شد، بسیار گسترده است که هر روز نقاط تاریکی از این پروژه ی پر رمز و راز روشن می شود. هدف هم کاملن مشخص است: "به بیراهه کشیدن خیزش مردم ایران که جنگ های زرگری را باور نکردند و در خیابان ها شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا سر دادند".
لازم به ذکر است این نخستین بار نیست که رضا خندان دست به فریب افکار عمومی زده است. تارنمای "سپیده دم" نخستین بار دو سال پیش، دروغ های رضا خندان همسر نسرین ستوده را افشا نمود:
"اینجا: https://goo.gl/4oCfdL".
و "سهیل پرهیزی" مدیر تارنمای سپیده دم، شب پیش از خاکسپاری مادرش، ضمن پوزش خواهی از مردم ایران متنی را منتشر نمود و "خیانت نسرین ستوده و جعفر پناهی" را به آگاهی همگان رسانید. سهیل پرهیزی سال ها جهت آزادی این دو نفر، کمپین بین المللی تشکیل داده بود !!
پر واضح است انتشار این مطالب جهت آگاهی رسانی بوده و به هیچ روی به معنی تایید مواضع سیاسی نادر فتوره چی و آتنا فرقدانی هم اکنون و یا آینده نیست.
اکنون توجه شما را جلب می کنم به توضیحات آتنا فقدانی:
"عملی ظالمانه و قرون وسطایی است که برای زنان و دخترانی که تنها به دلیل اعتراض به حجاب اجباری قرار بازداشت و احکام قضایی سنگین، توسط سیستم فاسد حاکمیت صادر می شود. اما "یک ماه" خارج از ایران در حاشیه ی امن نشستن و گزاشتن ویدیوی زنده با چهره ای گریان، به گونه ای که خانم شجری زاده تا همین دو روز پیش وانمود می کردند در ایران هستند؛ آیا گمان نمی برید که بین این رفتار متناقض شما، با سیاست جمهوری اسلامی که از راه عرصه ی رسانه ها به فریب افکار عمومی می پردازد، چندان تمایزی نیست ؟!
دوستان بسیاری داشتم که به صورت پنهانی از ایران رفتند و تا ماه ها جز من و خانواده ی آنها، کسی آگاه نبود و رنج تبعید را به دوش می کشند، اما از راه رسانه ها به فریب اذهان عمومی هم متوسل نشدند !! خانم شجری زاده مدعی است که من پس از گفتگو با ایشان در اینستاگرام، بی درنگ به انتشار خبر خروج ایشان از ایران اقدام نمودم !! در صورتی که به ایشان این اجازه را می دهم که "زمان" گفتگوهای من با خودشان را منتشر کنند و مخاطبان هم، "زمان" نویستاری را که زیر پست آقای فتوره چی پیش از گفتگو با این خانم داشتم را مقایسه کنند تا اذهان عمومی در جریان کامل موضوع قرار بگیرند !!
نکته ی جالب اینجاست که پس از انتشار خبر خروج ایشان از ایران، بی درنگ ویدیوی زنده گزاشتند و اعلام کردند که از ایران رفتند !! آنچه برای من دردآور است، به هیچ عنوان موضوع خروج ایشان از ایران نیست، بلکه موضوع فریب افکار عمومیست که در طی گفتگویی که با این خانم داشتم، اعلام کردند که رسانه ها و خبرگزاری ها از خروج ایشان آگاه هستند، اما همین رسانه های آگاه همچون آیت الله بی بی سی، به تحریم خبری زندانیان سیاسی که سال هاست در زندان به سر می برند، می پردازد !!
زنان و مردانی که جان و روح خود را صرف آرمان هایشان کردند و اکنون سالیانیست در زندانند؛ اما به دلایل سیاسی کاملن مشخص، از سوی همین رسانه ها بایکوت خبری می شوند !!
آیا اذهان عمومی از وضعیت ناخوشایند "فرزندان" زندانیانی که صدایشان از سوی همین رسانه ها در نطفه خفته مانده است، آگاه هستند ؟!
خانم شجری زاده متنی گزاشتید مبنی بر اینکه چرا هیچ گاه من به حجاب اجباری اعتراض نکردم !! خواستم بدانید که بد نیست به پست دو سال پیش من به مناسبت "روز جهانی زن" نگاهی بیندازید تا متوجه شوید من یک "هنرجو" هستم و کار یک هنرجو این است که در مورد مسائل مهم، با زبان تصویر سخن بگوید و کار یک نویسنده این است که با واژه ها مطالب را بازتاب دهد، اما من نویسنده نیستم !!
پایدار باشید و چون کوه استوار
منبع
بسیاری از ایرانیان هنگامی که می بینند که یک ایرانی به ریاست یک سازمان مطرح بین المللی می رسد، احساس غرور می کنند و امیدوار می شوند که آن سازمان در جهت احقاق حقوق ایرانیان گام بردارد !!
در روزهای گزشته شاهد اخبار مربوط به تیراندازی به شهروندان تشنه لب بودیم و در چنین شرایطی، جامعه ی دفاع از حقوق بشر در ایران (هموند فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر) به ریاست "عبد الکریم لاهیجی"، بیانیه ای با این عنوان منتشر کرده است:
"تهاجم جمهوری اسلامی به زنان آزادی خواه گسترش یافته است؛ با تمام قوا از آنها دفاع کنیم" !!
اکنون پرسش اینست که آیا باید با تمام قوا از ملیون ها ایرانی که در مضیقه ی آب و نان هستند و از سوی رژیم سرکوب می شوند با تمام قوا باید دفاع نمود یا اینکه درد و رنج ملیون ها هم میهن را فراموش کنیم و تنها از "شاپرک شجری زاده" که در ستاد آخوند "حسن روحانی" با هشتگ "برای اسلام، برای ایران" روی پرچم بنفش سنگ تمام گزاشته و در روزهای گزشته با هم دستی "معصومه علی نژاد قمی"، "نسرین ستوده" و شوهرش "رضا خندان"، افکار عمومی را گمراه کرده، با تمام قوا حمایت کنیم ؟
چرا سرکوب ملیون ها ایرانی برای سازمان به سرکردگی عبدل کریم لاهیجی بی اهمیت است، اما پس از انتشار متن های پر از دروغ رضا خندان، بی درنگ پس از چند ساعت بوق های تبلیغاتی عبد الکریم لاهیجی و شرکا، به راه می افتند و "هموند ستاد روحانی" را به عنوان "زن آزادی خواه" به جهان قالب می کنند ؟ جامعه ی دفاع از حقوق بشر در ایران و عبدل کریم لاهیجی، ملیون ها یورو یارانه دریافت می کنند تا مزخرفات شیری عبادی ها و نسرین ستوده ها و باند شیفته ی روحانی را تحویل جهان دهند ؟ گروهی که با وقاحت هم هر کسی که از آنها انتقاد کند را، در یک فرار رو به جلو عامل رژیم معرفی می کنند !!
بارها معصومه علی نژاد قمی با نام جعلی "مسیح" ادعا نموده که به تنهایی برگه ی کزایی آزادی های یواشکی را راه اندازی کرده، اما در واقعیت از سوی صدها رسانه و نهاد حکومتی پشتیبانی می شود !!
هم میهنان ما به تنهایی حریف این مافیای جهانی غول پیکر نمی شویم، اما اگر هزاران نفر سکوت خود را بشکنیم، می توانیم آنها را به واپس نشینی وادار کنیم.
در ادامه توجه شما را جلب میکنیم به روشنگری "آتنا فقدانی" و "نادر فتوره چی":
نادر فتوره چی یکی از روزنامه نگاران درون مرز، دیروز ۱۹ اُم تیر ماه ۱۳۹۶، در حساب ف. بوک خود نوشت:
اکنون پرسش اینست که آیا باید با تمام قوا از ملیون ها ایرانی که در مضیقه ی آب و نان هستند و از سوی رژیم سرکوب می شوند با تمام قوا باید دفاع نمود یا اینکه درد و رنج ملیون ها هم میهن را فراموش کنیم و تنها از "شاپرک شجری زاده" که در ستاد آخوند "حسن روحانی" با هشتگ "برای اسلام، برای ایران" روی پرچم بنفش سنگ تمام گزاشته و در روزهای گزشته با هم دستی "معصومه علی نژاد قمی"، "نسرین ستوده" و شوهرش "رضا خندان"، افکار عمومی را گمراه کرده، با تمام قوا حمایت کنیم ؟
چرا سرکوب ملیون ها ایرانی برای سازمان به سرکردگی عبدل کریم لاهیجی بی اهمیت است، اما پس از انتشار متن های پر از دروغ رضا خندان، بی درنگ پس از چند ساعت بوق های تبلیغاتی عبد الکریم لاهیجی و شرکا، به راه می افتند و "هموند ستاد روحانی" را به عنوان "زن آزادی خواه" به جهان قالب می کنند ؟ جامعه ی دفاع از حقوق بشر در ایران و عبدل کریم لاهیجی، ملیون ها یورو یارانه دریافت می کنند تا مزخرفات شیری عبادی ها و نسرین ستوده ها و باند شیفته ی روحانی را تحویل جهان دهند ؟ گروهی که با وقاحت هم هر کسی که از آنها انتقاد کند را، در یک فرار رو به جلو عامل رژیم معرفی می کنند !!
بارها معصومه علی نژاد قمی با نام جعلی "مسیح" ادعا نموده که به تنهایی برگه ی کزایی آزادی های یواشکی را راه اندازی کرده، اما در واقعیت از سوی صدها رسانه و نهاد حکومتی پشتیبانی می شود !!
هم میهنان ما به تنهایی حریف این مافیای جهانی غول پیکر نمی شویم، اما اگر هزاران نفر سکوت خود را بشکنیم، می توانیم آنها را به واپس نشینی وادار کنیم.
در ادامه توجه شما را جلب میکنیم به روشنگری "آتنا فقدانی" و "نادر فتوره چی":
نادر فتوره چی یکی از روزنامه نگاران درون مرز، دیروز ۱۹ اُم تیر ماه ۱۳۹۶، در حساب ف. بوک خود نوشت:
"چرا همسر نسرین ستوده در خبری که ۳ روز پیش درباره ی محکومیت "شاپرک شجری زاده" نوشت، به اینکه او یک ماه است از ایران خارج شده، اشاره ای نکرد ؟؟
خود خانم شجری زاده چرا در حالی که اشک می ریخت و بغض کرده بود که "۲۰ سال، ۲۰ سال خفگی"، نگفت "البته من الان یک ماه است دیگر ایران نیستم" ؟؟
اگر مسئله ی خروج او از کشور مهم نبوده، چرا پس از افشای مسئله از سوی آتنا فرقدانی، علی نژاد و شجری زاده "ویدیوی توضیح: منتشر کردند ؟؟ اگر مهم بود، چرا پیشتر نگفتند ؟؟
جالب آنکه نسرین ستوده هم اکنون به خاطر پرونده ی کسی در زندان است که یک ماه است از کشور خارج شده و ستوده هم از موضوع آگاه بوده و هم در پنهان کردنش تلاش کرده !!
اگر آتنا فرقدانی خروج شاپرک شجری زاده از ایران را افشا نمی کرد، علی نژاد شیاد و رضا خندان و ستوده تا کی می خواستند با او از مردم "اشک" بگیرند ؟ این چه مبارزه ی مدنییست که با پنهانکاری و "مهندسی افکار" آمیخته است ؟
نوشتار بالا، کار نادر فتوره چی بود پس از روشنگری آتنا فرقدانی درباره ی مردم فريبی شاپرک شجری زاده.
ابعاد فریب افکار عمومی در رابطه با پروژه ی دختران خیابان انقلاب که با پول های در پاکت از سوی "زهرا رهنورد" و "مستفا تاج زاده" آغاز شد، بسیار گسترده است که هر روز نقاط تاریکی از این پروژه ی پر رمز و راز روشن می شود. هدف هم کاملن مشخص است: "به بیراهه کشیدن خیزش مردم ایران که جنگ های زرگری را باور نکردند و در خیابان ها شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا سر دادند".
لازم به ذکر است این نخستین بار نیست که رضا خندان دست به فریب افکار عمومی زده است. تارنمای "سپیده دم" نخستین بار دو سال پیش، دروغ های رضا خندان همسر نسرین ستوده را افشا نمود:
"اینجا: https://goo.gl/4oCfdL".
و "سهیل پرهیزی" مدیر تارنمای سپیده دم، شب پیش از خاکسپاری مادرش، ضمن پوزش خواهی از مردم ایران متنی را منتشر نمود و "خیانت نسرین ستوده و جعفر پناهی" را به آگاهی همگان رسانید. سهیل پرهیزی سال ها جهت آزادی این دو نفر، کمپین بین المللی تشکیل داده بود !!
پر واضح است انتشار این مطالب جهت آگاهی رسانی بوده و به هیچ روی به معنی تایید مواضع سیاسی نادر فتوره چی و آتنا فرقدانی هم اکنون و یا آینده نیست.
اکنون توجه شما را جلب می کنم به توضیحات آتنا فقدانی:
"عملی ظالمانه و قرون وسطایی است که برای زنان و دخترانی که تنها به دلیل اعتراض به حجاب اجباری قرار بازداشت و احکام قضایی سنگین، توسط سیستم فاسد حاکمیت صادر می شود. اما "یک ماه" خارج از ایران در حاشیه ی امن نشستن و گزاشتن ویدیوی زنده با چهره ای گریان، به گونه ای که خانم شجری زاده تا همین دو روز پیش وانمود می کردند در ایران هستند؛ آیا گمان نمی برید که بین این رفتار متناقض شما، با سیاست جمهوری اسلامی که از راه عرصه ی رسانه ها به فریب افکار عمومی می پردازد، چندان تمایزی نیست ؟!
دوستان بسیاری داشتم که به صورت پنهانی از ایران رفتند و تا ماه ها جز من و خانواده ی آنها، کسی آگاه نبود و رنج تبعید را به دوش می کشند، اما از راه رسانه ها به فریب اذهان عمومی هم متوسل نشدند !! خانم شجری زاده مدعی است که من پس از گفتگو با ایشان در اینستاگرام، بی درنگ به انتشار خبر خروج ایشان از ایران اقدام نمودم !! در صورتی که به ایشان این اجازه را می دهم که "زمان" گفتگوهای من با خودشان را منتشر کنند و مخاطبان هم، "زمان" نویستاری را که زیر پست آقای فتوره چی پیش از گفتگو با این خانم داشتم را مقایسه کنند تا اذهان عمومی در جریان کامل موضوع قرار بگیرند !!
نکته ی جالب اینجاست که پس از انتشار خبر خروج ایشان از ایران، بی درنگ ویدیوی زنده گزاشتند و اعلام کردند که از ایران رفتند !! آنچه برای من دردآور است، به هیچ عنوان موضوع خروج ایشان از ایران نیست، بلکه موضوع فریب افکار عمومیست که در طی گفتگویی که با این خانم داشتم، اعلام کردند که رسانه ها و خبرگزاری ها از خروج ایشان آگاه هستند، اما همین رسانه های آگاه همچون آیت الله بی بی سی، به تحریم خبری زندانیان سیاسی که سال هاست در زندان به سر می برند، می پردازد !!
زنان و مردانی که جان و روح خود را صرف آرمان هایشان کردند و اکنون سالیانیست در زندانند؛ اما به دلایل سیاسی کاملن مشخص، از سوی همین رسانه ها بایکوت خبری می شوند !!
آیا اذهان عمومی از وضعیت ناخوشایند "فرزندان" زندانیانی که صدایشان از سوی همین رسانه ها در نطفه خفته مانده است، آگاه هستند ؟!
خانم شجری زاده متنی گزاشتید مبنی بر اینکه چرا هیچ گاه من به حجاب اجباری اعتراض نکردم !! خواستم بدانید که بد نیست به پست دو سال پیش من به مناسبت "روز جهانی زن" نگاهی بیندازید تا متوجه شوید من یک "هنرجو" هستم و کار یک هنرجو این است که در مورد مسائل مهم، با زبان تصویر سخن بگوید و کار یک نویسنده این است که با واژه ها مطالب را بازتاب دهد، اما من نویسنده نیستم !!
پایدار باشید و چون کوه استوار
منبع
گزارش "ایندپندنت" از بانوی ایرانی که برای اعتراض به حجاب تحمیلی، حکم ۲۰ ساله گرفت
یک بانوی ایرانی می گوید به خاطر حرکت اعتراضیش در برداشتن حجاب تحمیلی اسلامی از سر خود، به ۲۰ سال زندان (۲ سال تعزیری و ۱۸ سال تعلیقی) محکوم شده است.
"شاپرک شجری زاده" می گوید برای مخالفت با حجاب اجباری و به اهتزاز درآوردن پرچم سپید صلح در خیابان، بازداشت شده بود. سرکردگان رژیم واکنشی به این خبر نشان نداده اند. یک سخنگوی رایزنی رژیم در لندن نتوانست این ادعا را تایید کند و ایندپندنت را برای اظهار نظر به منابع فاسد قضایی رژیم هواله داد.
نیروی سرکوبگر انتظامی در ماه فبریه، ۲۹ زن که در قالب کمپین "چارشنبه های سپید" در اعتراض به حجاب تحمیلی روسری از سر برداشته بودند را بازداشت کرد. "نسرین ستوده" وکیل حقوق بشری که وکالت شاپرک شجری زاده و دیگر معترضان به حجاب اجباری را بر عهده دارد نیز، به تازگی بازداشت شده است.
به گزارش "عفو بین الملل"، ستوده گفته بود شاپرک شجری زاده، ۴۲ ساله، پس از بازداشت مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار گرفته بود. شجری زاده ماه آپریل با قرار وثیقه آزاد شده بود و هم اکنون از کشور خارج شده است.
گزارشی از "ساموئل آزبورن" در ایندپندنت
"شاپرک شجری زاده" می گوید برای مخالفت با حجاب اجباری و به اهتزاز درآوردن پرچم سپید صلح در خیابان، بازداشت شده بود. سرکردگان رژیم واکنشی به این خبر نشان نداده اند. یک سخنگوی رایزنی رژیم در لندن نتوانست این ادعا را تایید کند و ایندپندنت را برای اظهار نظر به منابع فاسد قضایی رژیم هواله داد.
نیروی سرکوبگر انتظامی در ماه فبریه، ۲۹ زن که در قالب کمپین "چارشنبه های سپید" در اعتراض به حجاب تحمیلی روسری از سر برداشته بودند را بازداشت کرد. "نسرین ستوده" وکیل حقوق بشری که وکالت شاپرک شجری زاده و دیگر معترضان به حجاب اجباری را بر عهده دارد نیز، به تازگی بازداشت شده است.
به گزارش "عفو بین الملل"، ستوده گفته بود شاپرک شجری زاده، ۴۲ ساله، پس از بازداشت مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار گرفته بود. شجری زاده ماه آپریل با قرار وثیقه آزاد شده بود و هم اکنون از کشور خارج شده است.
گزارشی از "ساموئل آزبورن" در ایندپندنت
۱۳۹۷ تیر ۱۸, دوشنبه
بریزید خون ها را...
خوشا به حال آنان می گویم گهگاه که به خدایی هر چند موهوم باور دارند، غم ها و درد دله ایشان را به پای او می ریزند و دل و نفس خود را قربانی دردمندی موهوم می کنند که نه می شنود و نه می بیند و نه وجود می دارد. گاه از فرط خستگی روان و درد دل نمی دانم باید به کجا و به که پناه برم.
اما هر چه است، واقعیت بینی بهایی سنگین دارد که حاضرم آن را بپذیرم اما اسیر و برده ی دروغ نشوم.
باز دخترکی هم میهن اسیر چنگال دژخیم اسلام شده است. از روزگاری که الله حرامزاده ی مدینه، فرمان اجباری بودن حجاب را برای الله زدگان انزال کرد تا به امروز، زنان چون حقیرانه ای میان نرهای الله پرست دست به دست می شوند، به فروش می رسند، یا در بازار بردگان یا بر سر سفره ی عقد و با مهریه و شیربها. این کرامت اسلام برای زن بود که دامان ایرانیان را نیز گرفت.
موسیقی و رقص جرم است در این دین عزا و مصیبت. شادی در قاموس الله جایگاهی ندارد و مخالفت با حکم نبی زنازاده ی اسلام ناب محمدی است، چرا که حضرتش فرمود اگر هتا آلت موسیقی را برای بیش از ۳ روز در خانه ی تان نگاه دارید، شیتانی به نام "قفندر" به جانتان خواهد افتاد و بی غیرت خواهید شد. حضرتش فرموده بود که اسلام باید اجرا شود و برای این مهم، خون ها ریخت و ایران و روم را گشود و آفریقا را درنوردید تا به اروپا رسید و کشت و کشت و کشت و کشت...
دیروز هم که تخم حرامی از آن قبیله ی عرب را از هندوستان به جان ایران انداختند، این آخوند حرامزاده نیز گفت: "بریزید خون ها را، زندگی ما دوام پیدا می کند".
خون ها ریخته شده است تا این رژیم پا بر جا بماند و ما نمی توانیم ایران را آزاد کنیم مگر آنکه حاضر باشیم برای میهنمان خونبهای آزادیمان را بپردازیم. باید در راه میهن و آزادی خویش و فردایمان، خون و جان خود را فدا کنیم تا زنان و کودکان و مردانمان آینده را با روشنی و آسایش ببینند.
"مائده ی هژبری" را به جرم رقصیدن بازداشت و سپس با وثیقه ی کلانی موقتن آزاد کرده اند تا سر وقتش حساب او را نیز برسند. کم ترین حکمی که برای او خواهند برید، تازیانه های اسلامی و ده ها سال زندان است؛ آن هم برای دختری ۱۴ ساله که اگر وی نیز به مانند "شاپرک شجری" حکم ستمکارانه ی ۲۰ سال زندان بگیرد، زمانی که ۳۴ ساله است از زندان آزاد خواهد شد !!
برنتابید این همه ستم را. آیا فریادرسی هست ؟؟
اما هر چه است، واقعیت بینی بهایی سنگین دارد که حاضرم آن را بپذیرم اما اسیر و برده ی دروغ نشوم.
باز دخترکی هم میهن اسیر چنگال دژخیم اسلام شده است. از روزگاری که الله حرامزاده ی مدینه، فرمان اجباری بودن حجاب را برای الله زدگان انزال کرد تا به امروز، زنان چون حقیرانه ای میان نرهای الله پرست دست به دست می شوند، به فروش می رسند، یا در بازار بردگان یا بر سر سفره ی عقد و با مهریه و شیربها. این کرامت اسلام برای زن بود که دامان ایرانیان را نیز گرفت.
موسیقی و رقص جرم است در این دین عزا و مصیبت. شادی در قاموس الله جایگاهی ندارد و مخالفت با حکم نبی زنازاده ی اسلام ناب محمدی است، چرا که حضرتش فرمود اگر هتا آلت موسیقی را برای بیش از ۳ روز در خانه ی تان نگاه دارید، شیتانی به نام "قفندر" به جانتان خواهد افتاد و بی غیرت خواهید شد. حضرتش فرموده بود که اسلام باید اجرا شود و برای این مهم، خون ها ریخت و ایران و روم را گشود و آفریقا را درنوردید تا به اروپا رسید و کشت و کشت و کشت و کشت...
دیروز هم که تخم حرامی از آن قبیله ی عرب را از هندوستان به جان ایران انداختند، این آخوند حرامزاده نیز گفت: "بریزید خون ها را، زندگی ما دوام پیدا می کند".
خون ها ریخته شده است تا این رژیم پا بر جا بماند و ما نمی توانیم ایران را آزاد کنیم مگر آنکه حاضر باشیم برای میهنمان خونبهای آزادیمان را بپردازیم. باید در راه میهن و آزادی خویش و فردایمان، خون و جان خود را فدا کنیم تا زنان و کودکان و مردانمان آینده را با روشنی و آسایش ببینند.
"مائده ی هژبری" را به جرم رقصیدن بازداشت و سپس با وثیقه ی کلانی موقتن آزاد کرده اند تا سر وقتش حساب او را نیز برسند. کم ترین حکمی که برای او خواهند برید، تازیانه های اسلامی و ده ها سال زندان است؛ آن هم برای دختری ۱۴ ساله که اگر وی نیز به مانند "شاپرک شجری" حکم ستمکارانه ی ۲۰ سال زندان بگیرد، زمانی که ۳۴ ساله است از زندان آزاد خواهد شد !!
برنتابید این همه ستم را. آیا فریادرسی هست ؟؟
فغان از این بیداد، امان از این ستم
در روزگاری که دشمنان سوگند خورده ی ایران و تجزیه طلبان آلت دستشان، برای آزادی و جلوگیری از اعدام شدن یک تروریست پیشمرگه ی کومله و یک پانکرد تجزیه طلب، در بوق و کرنا کرده اند که ای داد و بیداد حرامزاده ی غارنشینی قتار فشنگ بندی به نام مادر قهبه "رامین حسین پناهی" دارد اعدام می شود، همین رسانه ها و همین گروهک ها و همین سازمان های تروریستی همچون گروهک مجاهدین خلق خائن، در برابر ستمی که بر یک بانوی هم میهن رفته است، لام تا کام خفه خون گرفته اند.
"شاپرک شجری" بانوی هم میهنی است که به جرم مخالفت دلیرانه و شرافتمندان علیه حجاب تحمیلی عربی اسلامی، از سوی سرکردگان رژیم در قوه ی فاسد قضاییه به تحمل ۲۰ سال زندان محکوم شده است. رژیم در توهم خود اندیشیده است که باید در این مورد میخ را آنچنان محکم بکوبد که دیگر کسی جرات تکرار اینگونه مخالفت ها علیه حجابی که اجباری بودنش در نجاست نامه ی قرآن آمده است را نکند.
حقوق بشری ها که کرم کون هایشان در کومله و دمکرات را از جنایات جنگی و تروریسم سازمان یافته ی قومی مبرا کرده اند، در این میان خفه خون گرفته اند.
در روزگاری زندگی می کنیم که قاضی الله پرست یک رژیم اسلامی در جهان و در ایران اشغالی، به آسانی آب خوردن آدم می کشد و پس از نزدیک به دو دهه که همچنان در مصادر امور قدرت در همان رژیم می ماند و نه تنها ابقا و تبرئه از جنایت می شود که ترقی مقام هم می گیرد و سپس که دعوای جناحی رژیم بالا می گیرد، آن پلید حرامزاده را نیز قربانی بقای خود رژیم می کنند، در همین روزگار است که سرانجام این جرثومه ی پلشتی و خونخوارگی به تحمل ۲ سال زندان و شاپرک که مادر و همسر است به تحمل ۲۰ سال زندان محکوم می شود !!
این عدالت الله پرستان است. این عدالت جمهوری اسلامی ناب محمدی است. این ستمکاری سازمان یافته ی قومی است که بر ملت بی تفاوت و تیپا خورده و در ستم خود تپانده، تحمیل و اعمال می شود.
وقتی فلان سلیته ی اروپایی با لچک عربی اسلامی پا به تهران می گزارد تا از لاشه ی نیمه جان ایران، چون لاشخوری حریص، تکه ای بکند و قراردادی ببندد و به رژیمی که خود بر ایرانیان سوار کرده اند، مشروعیت دهد، البته که ساده لوحانه است توقع داشتن از همان زنان فمنیستی که در جهان جار و جنجال های خروس قندی و احمقانه به راه انداخته اند. این جهان، جهان ستم است.
چشمانمان اگر خون بگرید و قلب هایمان اگر از تپیدن بازایستد، سزاوار است تا دیدن این همه ستم و زیستن در این همه آلودگی و پلیدی.
"شاپرک شجری" بانوی هم میهنی است که به جرم مخالفت دلیرانه و شرافتمندان علیه حجاب تحمیلی عربی اسلامی، از سوی سرکردگان رژیم در قوه ی فاسد قضاییه به تحمل ۲۰ سال زندان محکوم شده است. رژیم در توهم خود اندیشیده است که باید در این مورد میخ را آنچنان محکم بکوبد که دیگر کسی جرات تکرار اینگونه مخالفت ها علیه حجابی که اجباری بودنش در نجاست نامه ی قرآن آمده است را نکند.
حقوق بشری ها که کرم کون هایشان در کومله و دمکرات را از جنایات جنگی و تروریسم سازمان یافته ی قومی مبرا کرده اند، در این میان خفه خون گرفته اند.
در روزگاری زندگی می کنیم که قاضی الله پرست یک رژیم اسلامی در جهان و در ایران اشغالی، به آسانی آب خوردن آدم می کشد و پس از نزدیک به دو دهه که همچنان در مصادر امور قدرت در همان رژیم می ماند و نه تنها ابقا و تبرئه از جنایت می شود که ترقی مقام هم می گیرد و سپس که دعوای جناحی رژیم بالا می گیرد، آن پلید حرامزاده را نیز قربانی بقای خود رژیم می کنند، در همین روزگار است که سرانجام این جرثومه ی پلشتی و خونخوارگی به تحمل ۲ سال زندان و شاپرک که مادر و همسر است به تحمل ۲۰ سال زندان محکوم می شود !!
این عدالت الله پرستان است. این عدالت جمهوری اسلامی ناب محمدی است. این ستمکاری سازمان یافته ی قومی است که بر ملت بی تفاوت و تیپا خورده و در ستم خود تپانده، تحمیل و اعمال می شود.
وقتی فلان سلیته ی اروپایی با لچک عربی اسلامی پا به تهران می گزارد تا از لاشه ی نیمه جان ایران، چون لاشخوری حریص، تکه ای بکند و قراردادی ببندد و به رژیمی که خود بر ایرانیان سوار کرده اند، مشروعیت دهد، البته که ساده لوحانه است توقع داشتن از همان زنان فمنیستی که در جهان جار و جنجال های خروس قندی و احمقانه به راه انداخته اند. این جهان، جهان ستم است.
چشمانمان اگر خون بگرید و قلب هایمان اگر از تپیدن بازایستد، سزاوار است تا دیدن این همه ستم و زیستن در این همه آلودگی و پلیدی.
#بی_حجاب_شویم
۱۳۹۷ خرداد ۱۹, شنبه
گروه موسوم به "متحدان جنبش زنان ایران" در نشست امسال بنیاد پژوهش های زنان در استکهلم
برگزار کنندگان ۲۹ اُمین همایش بنیاد پژوهش های زنان در سوئد، با عنوان "متحدان جنبش زنان ایران در منطقه و جهان"، می گویند که جنبش زنان ایران نیازمند همبستگی با متحدان موضوعی و مقطعی در زمینه های فراملی است.
همایش بنیاد پژوهش های زنان، امسال در شهر استکهلم برگزار شده است. این همایش سه روزه، از آدینه ۱۸ اُم خرداد برابر با ۸ ژون آغاز شد. تلاش نشست امسال، دادن تصویری از شباهت ها و تفاوت ها میان جنبش زنان در ایران و در کشورهای منطقه و در عین حال، نشان دادن متحدان ملی و فراملیتی آن است.
دختران خیابان انقلاب، زنان برگزیده ی سال
در روز نخست همایش، دختران خیابان انقلاب به عنوان زنان برگزیده ی سال معرفی شدند. دخترانی که "گلناز امین" مدیر این بنیاد، آنان را چهره هایی معرفی کرد که:
"روی سکوهای شهرهای ایران سرفراز ایستادند، حجاب اجباری را به دست باد سپردند و بار دیگر به جهان گفتند ما انقلاب نکردیم تا به گزشته برگردیم". (این چپ مغز در پیش خود خیال کرده که گویا در ایران آزاد پادشاهی، حجاب هم اجباری بوده که یعنی با انقلاب کزایی ایی که در واقع او را کرده، اکنون مبادا به گزشته هم بازگردد !!)
"ساغر غیاثی" مدافع حقوق زنان و برنده ی جایزه ی "پژوهش های فمینیسم انتقادی" (جایزه ی "حامد شهیدیان") (جایزه هایی از این دست که یک رفیق حزبی به رفیق حزبی دیگر می دهد و از این رهگزر، به یکدیگر نان قرض داده و برای هم نوشابه باز می کنند) با نشان دادن یک فیلم و سخنرانی خود، جمع بندی فراگیری از واکنش کنشگران حقوق زنان نسبت به مبارزه با حجاب اجباری داد؛ از آزادی های یواشکی تا دختران خیابان انقلاب.
هم دستی طیف چپ مغز ساکن سوئد که روزگار ماتحت لیس خمینی بوده اند با معصومه علی نژاد قمی، مزدور صادراتی رژیم را به خوبی می توان دید. از لحاظ قرآنی و اسلامی، حجاب بدون اجبار وجود خارجی ندارد و یک دستور الهی نوشته شده در قرآن الکزاست؛ از اینرو، هر زن الله پرستی باید به زور اجبار و تحمیل اراده ی شرعی و قرآنی، لچک اسلامی عربی بر سر و تن خود داشته باشد و این مغالطه بازی های چپ مغزان، یک فرار به کون خمینی تعبیر می شود.
او از بازتاب این مبارزه در شبکه های اجتماعی و بازتاب آن در جهان سخن گفت و اینکه چگونه تصاویر دختران انقلاب، اعتراض زنان ایران به حجاب و خشونت حکومت علیه آن را بیش از همیشه آشکار کرد. اینکه چگونه سیاست مداران ایران از جمله "محمد جواد ظریف" مجبور شدند در برابر رسانه های خارجی درباره ی اعتراض زنان به حجاب اجباری موضع بگیرند. او همچنین از بی اعتنایی اصلاح طلبان به مبارزه ی زنان علیه حجاب اجباری سخن گفت.
- همانگونه که می خوانید، جنبش چپ به اصطلاح مدافع حقوق زنان، سرکردگان و مزدوران رژیم را، هنوز و پس از ۴۰ سال سرکوب و خفقان، به عنوان سیاست مدار خطاب می کند و با به کار بردن این ادبیات، به جمهوری اسلامی مشروعیت حکومتی می دهد.
دو گانگی های برخورد با حجاب اجباری
او به نگاهی اشاره کرد که بر این باور است سرکوب زنان به جایی راه نبرده است؛ نگاهی که به حرکت آهسته ی زنان علیه حجاب یعنی باز کردن چند دگمه ی رختشان یا پایین آوردن روسری ها استناد می کند و اینکه زنان بدون اینکه "فضا را امنیتی کنند" حجاب اجباری را "سانت به سانت عقب برده اند" و بنا بر این به "هیاهو" نیازی نیست. به گفته ی کژ فهمی توجیه گری به نام ساغر غیاثی، در این نگاه آنچه از چشم ها پنهان می ماند، تحمیل حجاب به دختر بچه های دبستانی یا اجباری بودن چادر برای اشتغال و استخدام زنان یا هتا برای پذیرفته شدن در بیمارستان هاست. دغدغه ای که روح بزرگ یک ماده سوسک را به تصویر می کشد و توضیح می دهد که منظورش از پشتیبانی از آزادی های کزایی یواشکی، همان سانت به سانت عقب بردن حجاب و سپس تو سری خوردن از همان حکومت است.
ساغر غیاثی به تحلیل هایی انتقاد کرد که می گویند علت افزایش فشار بر زنان برای حجاب اجباری و امنیتی شدن آن، همان گسترش اعتراضات زنان علیه حجاب اجباری است.
یا دو گانگی هایی مانند "زنان بورژوا"، "زنان کارگر" و اینکه مسئله ی حجاب مشکل "زنان خوش پوش" تهرانی است؛ کلیشه ای انحرافی که مبارزه برای دغدغه های "مهم تر" را از مبارزه برای حق انتخاب پوشش جدا می کند و مدعی است که حجاب "اولویت" اصلی مبارزه ی زنان ایران نیست.
و البته که حجاب و موی زن، اولویت مبارزاتی نیست احمق !!
ساغر غیاثی نمونه های بسیاری از پشتیبانی گروه های گوناگون اجتماعی از مبارزه علیه حجاب اجباری را به دست داد؛ از جمله بیانیه ی انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه که به شکل مبسوطی از حق انتخاب زنان و حرکت دختران خیابان انقلاب در بحبوحه ی اعتراضات دی ماه پشتیبانی کردند؛ هر چند این زن مدعی، نمی خواهد متوجه باشد که تظاهرات دی ماه ۹۶، تظاهراتی ضد حکومتی و بر اساس فشار اقتصادی بود و نه از برای حجاب به اصطلاح اجباری.
او از زبان یک دختر ۲۳ ساله از "زندان یواشکی" به نام خانه با "زندانبانی" یواشکی در نقش پدر خانواده گفت که دغدغه ی بزرگش این است که نکند مردی چند سانت از موی او را ببیند یا پسری خنده اش را بشنود.
وضع زنان کشور میزبان
میزگردی نیز درباره ی وضعیت زنان در کشور میزبان برگزار شد. شرکت کنندگان در این میزگرد، به برداشت رایج از برابری جنسیتی در سوئد پرداختند. با این نتیجه گیری که گرچه دولت این کشور متشکل از احزاب مترقی تر جامعه است (منظور این چپ مغزان مارکس باز، همان احزاب پوسیده ی چپ و سوسیال باز سوئد هستند، نه اینکه این احزاب دارای دیدگاه های بهتر و فهم و ادراک بالاتری نسبت به دیگران باشند) و رسمن خود را هوادار حقوق زنان می خواند، اما هنوز میان دستمزد زنان و مردان تفاوت چشمگیر است و به خشونت و آزار جنسی پایان داده نشده است. شرکت کنندگان در میزگرد، "اولا مانس" استاد رشته ی مطالعات زنان، "آنا کلارا برات" روزنامه نگار و "سوروچی تاپاربیورکرت" استاد علوم سیاسی بودند که بر این باورند سوئد هنوز تا برابری میان زنان و مردان فاصله دارد.
مبارزات زنان ایران و مرزهای جغرافیایی
یکی از بحث های جالب این برنامه در روز نخست، سخنرانی "ژانت بائر" استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل زنان و اسلام الکزا در امور کمینه های قومی و مذهبی مهاجر بود. او به آینده ی جنبش زنان ایران پرداخت و اینکه نسل جوان زنان ایران چه نقشی در این آینده دارند ؟ او گفت جنبش زنان در جهانی که مرزهای جغرافیایی را محو کرده است، جنبشی فراملیتی خواهد بود و گروه های اجتماعی دیگری نیز با این جنبش همراه خواهند شد.
او تلاش زنان ایران برای به دست آوردن حقوق خود را یک "غیر جنبش" خواند که در اشکال بسیار گوناگون بروز می کند و به همین دلیل نیز، رویارویی با آن دشوار شده است. او همچنین به تاثیر فرامحلی مبارزات زنان ایران از کمپین یک ملیون امضا گرفته تا چارشنبه های سپید اشاره کرد.
ژانت بائر این پرسش را نیز مطرح کرد که آیا نسل جوان زنان ایران از مادران خود فمینیست تر هستند ؟ او گفت که برای پاسخ به این پرسش، باید نخست درک خود از فمینیسم را روشن کرد، اما برداشت همگانی این است که نسل نوین زنان، از مادران خود در آگاهی نسبت به خواست های خود و رسیدن به آنها جلوتر هستند؛ خواست هایی که بسیار متنوع تر هستند. کم نیستند زنانی که می گویند فمینیست نیستند، اما آنچه می خواهند و برایش مبارزه می کنند، در خدمت برابری و دستیابی به حقوق زنان است.
همایش بنیاد پژوهش های زنان، امسال در شهر استکهلم برگزار شده است. این همایش سه روزه، از آدینه ۱۸ اُم خرداد برابر با ۸ ژون آغاز شد. تلاش نشست امسال، دادن تصویری از شباهت ها و تفاوت ها میان جنبش زنان در ایران و در کشورهای منطقه و در عین حال، نشان دادن متحدان ملی و فراملیتی آن است.
دختران خیابان انقلاب، زنان برگزیده ی سال
در روز نخست همایش، دختران خیابان انقلاب به عنوان زنان برگزیده ی سال معرفی شدند. دخترانی که "گلناز امین" مدیر این بنیاد، آنان را چهره هایی معرفی کرد که:
"روی سکوهای شهرهای ایران سرفراز ایستادند، حجاب اجباری را به دست باد سپردند و بار دیگر به جهان گفتند ما انقلاب نکردیم تا به گزشته برگردیم". (این چپ مغز در پیش خود خیال کرده که گویا در ایران آزاد پادشاهی، حجاب هم اجباری بوده که یعنی با انقلاب کزایی ایی که در واقع او را کرده، اکنون مبادا به گزشته هم بازگردد !!)
"ساغر غیاثی" مدافع حقوق زنان و برنده ی جایزه ی "پژوهش های فمینیسم انتقادی" (جایزه ی "حامد شهیدیان") (جایزه هایی از این دست که یک رفیق حزبی به رفیق حزبی دیگر می دهد و از این رهگزر، به یکدیگر نان قرض داده و برای هم نوشابه باز می کنند) با نشان دادن یک فیلم و سخنرانی خود، جمع بندی فراگیری از واکنش کنشگران حقوق زنان نسبت به مبارزه با حجاب اجباری داد؛ از آزادی های یواشکی تا دختران خیابان انقلاب.
هم دستی طیف چپ مغز ساکن سوئد که روزگار ماتحت لیس خمینی بوده اند با معصومه علی نژاد قمی، مزدور صادراتی رژیم را به خوبی می توان دید. از لحاظ قرآنی و اسلامی، حجاب بدون اجبار وجود خارجی ندارد و یک دستور الهی نوشته شده در قرآن الکزاست؛ از اینرو، هر زن الله پرستی باید به زور اجبار و تحمیل اراده ی شرعی و قرآنی، لچک اسلامی عربی بر سر و تن خود داشته باشد و این مغالطه بازی های چپ مغزان، یک فرار به کون خمینی تعبیر می شود.
او از بازتاب این مبارزه در شبکه های اجتماعی و بازتاب آن در جهان سخن گفت و اینکه چگونه تصاویر دختران انقلاب، اعتراض زنان ایران به حجاب و خشونت حکومت علیه آن را بیش از همیشه آشکار کرد. اینکه چگونه سیاست مداران ایران از جمله "محمد جواد ظریف" مجبور شدند در برابر رسانه های خارجی درباره ی اعتراض زنان به حجاب اجباری موضع بگیرند. او همچنین از بی اعتنایی اصلاح طلبان به مبارزه ی زنان علیه حجاب اجباری سخن گفت.
- همانگونه که می خوانید، جنبش چپ به اصطلاح مدافع حقوق زنان، سرکردگان و مزدوران رژیم را، هنوز و پس از ۴۰ سال سرکوب و خفقان، به عنوان سیاست مدار خطاب می کند و با به کار بردن این ادبیات، به جمهوری اسلامی مشروعیت حکومتی می دهد.
![]() |
ساغر غیاثی |
او به نگاهی اشاره کرد که بر این باور است سرکوب زنان به جایی راه نبرده است؛ نگاهی که به حرکت آهسته ی زنان علیه حجاب یعنی باز کردن چند دگمه ی رختشان یا پایین آوردن روسری ها استناد می کند و اینکه زنان بدون اینکه "فضا را امنیتی کنند" حجاب اجباری را "سانت به سانت عقب برده اند" و بنا بر این به "هیاهو" نیازی نیست. به گفته ی کژ فهمی توجیه گری به نام ساغر غیاثی، در این نگاه آنچه از چشم ها پنهان می ماند، تحمیل حجاب به دختر بچه های دبستانی یا اجباری بودن چادر برای اشتغال و استخدام زنان یا هتا برای پذیرفته شدن در بیمارستان هاست. دغدغه ای که روح بزرگ یک ماده سوسک را به تصویر می کشد و توضیح می دهد که منظورش از پشتیبانی از آزادی های کزایی یواشکی، همان سانت به سانت عقب بردن حجاب و سپس تو سری خوردن از همان حکومت است.
ساغر غیاثی به تحلیل هایی انتقاد کرد که می گویند علت افزایش فشار بر زنان برای حجاب اجباری و امنیتی شدن آن، همان گسترش اعتراضات زنان علیه حجاب اجباری است.
یا دو گانگی هایی مانند "زنان بورژوا"، "زنان کارگر" و اینکه مسئله ی حجاب مشکل "زنان خوش پوش" تهرانی است؛ کلیشه ای انحرافی که مبارزه برای دغدغه های "مهم تر" را از مبارزه برای حق انتخاب پوشش جدا می کند و مدعی است که حجاب "اولویت" اصلی مبارزه ی زنان ایران نیست.
و البته که حجاب و موی زن، اولویت مبارزاتی نیست احمق !!
ساغر غیاثی نمونه های بسیاری از پشتیبانی گروه های گوناگون اجتماعی از مبارزه علیه حجاب اجباری را به دست داد؛ از جمله بیانیه ی انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه که به شکل مبسوطی از حق انتخاب زنان و حرکت دختران خیابان انقلاب در بحبوحه ی اعتراضات دی ماه پشتیبانی کردند؛ هر چند این زن مدعی، نمی خواهد متوجه باشد که تظاهرات دی ماه ۹۶، تظاهراتی ضد حکومتی و بر اساس فشار اقتصادی بود و نه از برای حجاب به اصطلاح اجباری.
او از زبان یک دختر ۲۳ ساله از "زندان یواشکی" به نام خانه با "زندانبانی" یواشکی در نقش پدر خانواده گفت که دغدغه ی بزرگش این است که نکند مردی چند سانت از موی او را ببیند یا پسری خنده اش را بشنود.
وضع زنان کشور میزبان
میزگردی نیز درباره ی وضعیت زنان در کشور میزبان برگزار شد. شرکت کنندگان در این میزگرد، به برداشت رایج از برابری جنسیتی در سوئد پرداختند. با این نتیجه گیری که گرچه دولت این کشور متشکل از احزاب مترقی تر جامعه است (منظور این چپ مغزان مارکس باز، همان احزاب پوسیده ی چپ و سوسیال باز سوئد هستند، نه اینکه این احزاب دارای دیدگاه های بهتر و فهم و ادراک بالاتری نسبت به دیگران باشند) و رسمن خود را هوادار حقوق زنان می خواند، اما هنوز میان دستمزد زنان و مردان تفاوت چشمگیر است و به خشونت و آزار جنسی پایان داده نشده است. شرکت کنندگان در میزگرد، "اولا مانس" استاد رشته ی مطالعات زنان، "آنا کلارا برات" روزنامه نگار و "سوروچی تاپاربیورکرت" استاد علوم سیاسی بودند که بر این باورند سوئد هنوز تا برابری میان زنان و مردان فاصله دارد.
مبارزات زنان ایران و مرزهای جغرافیایی
یکی از بحث های جالب این برنامه در روز نخست، سخنرانی "ژانت بائر" استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل زنان و اسلام الکزا در امور کمینه های قومی و مذهبی مهاجر بود. او به آینده ی جنبش زنان ایران پرداخت و اینکه نسل جوان زنان ایران چه نقشی در این آینده دارند ؟ او گفت جنبش زنان در جهانی که مرزهای جغرافیایی را محو کرده است، جنبشی فراملیتی خواهد بود و گروه های اجتماعی دیگری نیز با این جنبش همراه خواهند شد.
او تلاش زنان ایران برای به دست آوردن حقوق خود را یک "غیر جنبش" خواند که در اشکال بسیار گوناگون بروز می کند و به همین دلیل نیز، رویارویی با آن دشوار شده است. او همچنین به تاثیر فرامحلی مبارزات زنان ایران از کمپین یک ملیون امضا گرفته تا چارشنبه های سپید اشاره کرد.
ژانت بائر این پرسش را نیز مطرح کرد که آیا نسل جوان زنان ایران از مادران خود فمینیست تر هستند ؟ او گفت که برای پاسخ به این پرسش، باید نخست درک خود از فمینیسم را روشن کرد، اما برداشت همگانی این است که نسل نوین زنان، از مادران خود در آگاهی نسبت به خواست های خود و رسیدن به آنها جلوتر هستند؛ خواست هایی که بسیار متنوع تر هستند. کم نیستند زنانی که می گویند فمینیست نیستند، اما آنچه می خواهند و برایش مبارزه می کنند، در خدمت برابری و دستیابی به حقوق زنان است.
۱۳۹۷ خرداد ۱۳, یکشنبه
رابطه ی استبداد و سرکوب جنسی
با سرکوب حس جنسی، رژیم های دیکتاتوری دیواری سترگ و بلند بالا میان مردم می کشند و شالوده ی تفرقه در هازمان را ریخته و مردم را از یکدیگر جدا می سازند تا با یکدیگر مجتمع نشوند و به یکدیگر نپیوندند. هر چه یک رژیم استبدادی تر باشد، سرکوب میل جنسی یا محدود سازی و قانونمند کردن آن بر اساس دستور حکومتی یاد دستورهای دینی، بیشتر جلوه گر می شود.
نمونه های بارز آن را می توان در کره ی شمالی و کشورهای الله زده ی غیر سکولار دید. در کره ی شمالی در صورتی که دو نفر زن و مرد عاشق یکدیگر شوند، باید اداره ی اطلاعات رژیم کمونیستی کره ی شمالی این رابطه ی عاشقانه را پس از بازجویی از دو طرف، خانواده ها و اطرافیانشان، تایید کند تا این دو نفر بتوانند به یکدیگر برسند !!
از سوی دیگر، در فقه اسلامی اگر دختری که هنوز شوهر نکرده یا هنوز رابطه ی جنسی نداشته است، قصد ازدواج کردن داشته باشد، اجازه ی پدر یا امو یا دایی یا پدر بزرگ پدری وی، الزامی است و این روندی است که به عنوان "قیم پروری" می توان از آن نام برد. بدینگونه، رژیم های دیکتاتوری خود را قیم و سرپرست و ولی مردم زیر دست خود می بینند و از بالا به آنها در پایین دست قدرت و اختیارات خود نگاه می کنند.
با اجرای حکومت موعود انگل ایسی ها به ارتجاع مفت خواره ی آخوندی در ایران، در روزگار مشروطه که آخوندها به رایزنی انگل ستان پناهنده شده بودند و آخوند شیخ فضل الله نوری فتوای به توپ بستن مجلس ملی را صادر و روس های ضد مشروطه با تایید و فرمان "محمد علی شاه قاجار"، نمایندگان مردم را به توپ بستند و آنها را کشتار کردند، نظریه ی ولایت فقیهی که از دیرباز در میان آخوندها رایج شده بود به صندلی قدرت رسید و توانست یکی از ارتجاعی ترین کلان شیادان خود به نام خمینی حرامزاده را بر اریکه ی قدرت مطلقه ی ایران تکیه زند.
از روزی که این جماعت دنباله ی گروهک تروریستی فداییان اسلام که امروز به نام موتلفه شناخته می شوند، به سرکردگی خمینی گجستک و آیت الله مردار هاشمی رفسنجانی به قدرت رسیدند، گام های سنگینی را برای پایمال کردن حقوق ویژه و همگانی مردم برداشتند که یکی از بنیانی ترین آنها، گرفتن آزادی زنان در پوشششان بود. حجاب اسلامی و عربی بر ایرانیان تحمیل شد و حکومت با قدرت سرکوبگرانه ای به اجرای این میل خود همت گماشت.
نمونه های بارز آن را می توان در کره ی شمالی و کشورهای الله زده ی غیر سکولار دید. در کره ی شمالی در صورتی که دو نفر زن و مرد عاشق یکدیگر شوند، باید اداره ی اطلاعات رژیم کمونیستی کره ی شمالی این رابطه ی عاشقانه را پس از بازجویی از دو طرف، خانواده ها و اطرافیانشان، تایید کند تا این دو نفر بتوانند به یکدیگر برسند !!
از سوی دیگر، در فقه اسلامی اگر دختری که هنوز شوهر نکرده یا هنوز رابطه ی جنسی نداشته است، قصد ازدواج کردن داشته باشد، اجازه ی پدر یا امو یا دایی یا پدر بزرگ پدری وی، الزامی است و این روندی است که به عنوان "قیم پروری" می توان از آن نام برد. بدینگونه، رژیم های دیکتاتوری خود را قیم و سرپرست و ولی مردم زیر دست خود می بینند و از بالا به آنها در پایین دست قدرت و اختیارات خود نگاه می کنند.
با اجرای حکومت موعود انگل ایسی ها به ارتجاع مفت خواره ی آخوندی در ایران، در روزگار مشروطه که آخوندها به رایزنی انگل ستان پناهنده شده بودند و آخوند شیخ فضل الله نوری فتوای به توپ بستن مجلس ملی را صادر و روس های ضد مشروطه با تایید و فرمان "محمد علی شاه قاجار"، نمایندگان مردم را به توپ بستند و آنها را کشتار کردند، نظریه ی ولایت فقیهی که از دیرباز در میان آخوندها رایج شده بود به صندلی قدرت رسید و توانست یکی از ارتجاعی ترین کلان شیادان خود به نام خمینی حرامزاده را بر اریکه ی قدرت مطلقه ی ایران تکیه زند.
از روزی که این جماعت دنباله ی گروهک تروریستی فداییان اسلام که امروز به نام موتلفه شناخته می شوند، به سرکردگی خمینی گجستک و آیت الله مردار هاشمی رفسنجانی به قدرت رسیدند، گام های سنگینی را برای پایمال کردن حقوق ویژه و همگانی مردم برداشتند که یکی از بنیانی ترین آنها، گرفتن آزادی زنان در پوشششان بود. حجاب اسلامی و عربی بر ایرانیان تحمیل شد و حکومت با قدرت سرکوبگرانه ای به اجرای این میل خود همت گماشت.
۱۳۹۷ فروردین ۷, سهشنبه
دو چشم هیز و کاسه ی خون در ماتحت
کاستی کار انسان ها، در خود نبودن حقیقیشان خلاصه می شود؛ بودن و نبودن، از همینروی معنا می گیرد، که فرد انسانی هست، اما شخصیت او شخصیتی اصیل نیست و این ساختگی بودن ماهیت شخصیت اوست که او را در عین بودن، با خود بیگانه و با جهان برساخته ی مصنوعی، هماهنگ و آشنا می سازد.
این است که انسان برده است، برده ی زمان و مکان خویش و با اندک تفاوتی در دک و پز و خور و نوش و رفاه، همچنان همان غربت زده ای است که هتا دیگر به دنبال چرایی بودنش در زمین هم نیست، اما همچنان مانند نیاکان خود در هزاران سال پیش از این، می خورد و می چرد. فتیله ی عمرش که تمام شود، فراموشی او را فرامی گیرد و رستاخیز مردگان نه در جهنم و بهشتی موهوم، که دلالی خون و نانش در روی زمین و از سوی بازماندگان خونخواه و البته خونخوار انجام می گیرد؛ اگر کشته شده باشد، جان و مال قاتل را می گیرند و اگر خدای مهربان او را کشته باشد، نان و میراثش را !!
از همام روز نخست که آن دغلباز، عبارت "انسان موجودی سیاسی است" را به عبارت "انسان موجودی اجتماعی" است، به غلط و تعمدی ترجمه کرد، هم حقانیت سخن افلاتون را به بیراهه ی گمراهی انداخت و هم میلون ها ایرانی را به پیروی از این دروغ، به بیابان ناکجا آباد سیر داد. هر چند دیگر برای کسی مهم هم نیست که این دروغ را که نخست بار درغلتاند، اما بار و نتیجه ی این دسیسه ی خاموش فرهنگ سیاسی، آن شد که ملیون ها الله زده ی زیر دست استبداد، از اینکه بگویند "من سیاسی نیستم" بر خود ببالند و خود را در جایگاهی فهیم و متشخص بنشانند و افزون بر این، با نگاه نخوت آلود، با دیده ی حقارت و پستی به سیاست و سیاست پردازان نگاه کنند.
این دله های از خود متشکر، با سیاست بازان می رقصند و به سیاست مداران می گرایند و با سیاست بیگانه اند و این دروغ مداری ایشان، عین سیاستشان است !!
این گله های سربرکشیده در افق پر دم و دود ایران، غوغا سالارانی عدالت خواه و دمکراسی کوش بیش نیستند، تاب و توانشان در حد مبارزه برای کمینه هاست و خشک ترین مغزهایشان، خواهان بالاترین نمادهای آزادی است !! کژتابه و کژراهه اسیر می کنند و اسیر می گیرند و خود را به این مغلطه درانداخته اند که اسلام رحمانی می تواند پهنی خوشبو و کچلی موفرفری باشد، همانگونه که افعی خمینی، کبوتر خامنه ای و خاتمی و احمدی نژاد و روحانی را زایید !!
۲۰ سال پیش که سر از ماتحت باز نمی شناختند، در راه اصلاحات گلوی برخی اندک پاره شد از اینکه این دسیسه را باید شناخت نه اینکه در راهش گام برداشت، اما اینان فهم زغال سوزشان، ۲۰ سال دیر روشن شد که: "اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا". اینها را توده های کالانعام می گویند.
اینان مالیات پردازان و رای دهندگانند و در حالی علیه داعش ساعت ها نطق و سخنوری می فرمایند و چشمانشان را چون عقاب بر مسائل مطروحه ی کشور و بین الملل، افقی خیره کرده اند، که نامش را به غلط "دانش" می خوانند و می گویند "دانش هیچ غلطی نمی تواند بکند" !! خدا می داند اینها پدران و مادران کیانند و چه فرزندانی تربیت کرده اند، اما همان دانش کزایی شما، آمد و کشت و سوزاند و... رفت !! به خیالتان که تمام شد، اما داعش در نهاد اهریمنی هر دینی خفته است و سرمی جنباند. سر این دیو را در هر کشور الله زده ای می توان دید، چه در ترکیه، چه در ایران، چه در اوغانستان و پاکستان و سومالی و عرعربستان و عراق و سوریه و...
پیروزی های سربازان خط غربی را به حساب پیروزی ها خود در خط شرقی می گزارد. برای تک تک فشفشه هایی که ساخته یا هوا می کند، خون هزاران مردم خود را در شیشه کرده بود که فرزندانشان در مدرسه ها سوخته و مریدان حق صورت زنانشان را با اسید غسل کرده بودند. برای هر گلوله ای که سرباز ماتحت تاثیر قرار گرفته از قرآن و جهاد اسلامی، به سوی دژمن شلیک می کند، یک آه یک گرسنه و صدای در گلو مانده ی یک مستضعف، نادیده گرفته شده و لاکن سریر تفنگ ها و گلوله هاست که اسلام را زنده نگاه داشته است.
پول مالیات پردازان را تسلیحات ملیون ها دلاری ساختن و دریدن کیسه ی حیات خلق، فرجام دمکراسی در غرب است، آن هم برای شرق !!
ضحاکان خیابان پاستور و قارون های مخلص و اخوی، چه می دانند که روزگار پاشنه ی آشیلش را در چشم طبقات محروم جامعه فرو کرده است، آنها خوشحالند از این شانسی که سفره ی انقلاب برایشان به ارمغان آورده.
زمان رای دادن های کزایی که می شود، باز آن نمایش انتخابات مردم سالاری مضحک را به راه می اندازند و موهایشان را افشان می کنند که اینک آزادی و باز رای می دهند به "امید تغییر"؛ از طیف خاله سوسکه ها نیز، مشتی مرغ چاق و چله را روانه ی دوربین های تلوزیونی خود می کنند تا این ازدحام در مرغدانی را، شوق دیدار و بیعت با نظام جار بزنند و بگویند که این "وظیفه ی شرعی" هر ایرانی الله زده ای است که در این انتخابات...
وظیفه ی شرعی ؟! خیلی هایشان هنوز فکر می کنند که رای دادن، یک "حق انتخاب" است !! حق انتخابی که وظیفه ی شرعی هم هست و این حق در برابر این وظیفه، همان پهن خوشبویی است که جای طلبکار و بدهکار، مخدوم و خادم، مالک و مملوک، صاحب حق و حق پرداز، آمر و مامور، ایرانی و الله پرست و سرکوب شده و سرکوبگر را با یکدیگر عوض کرده است.
حجاب هم برای این قماش جایگاه معرفتی و الهی خودش را دارد. در چند روزی در ماه که کاسه ی خون را به زیر دل می خورند، به درگاه الهی پناه می برند و از این استثنایی بودن دردناکشان لذت می برند. برای اپوزوسیون نمایان خاله باجی، حجاب خیلی مهم است که نداشته باشند، اوج مستی آزادی و تحرکات محیر العقول سیاسیشان در پیکار با اهریمن زمان را در لچک برداشتن از سر خلاصه می کنند، هتا دیده شده پیره مغزانی که در کوچه ای خلوت، در بن بستی بدون رهگزر یا در تاریکی شب در گوشه ای از عزلت خیابان، کشف حجاب ها کرده، مبارزه ها نموده اند و اگر این حماسه ها را باور نمی کنید، هتا فیلم هایش هم موجود است !!
اینها حضوری پر رنگ بر سیطره ی درک و شعور ایرانی آزادی خواه یافته اند که می خواهد خودش را از هزاران سال تبعیض دینی خلاص کند، آن هم با پرداختن کم ترین هزینه ها !! یا اسلن تا آنجا که می شود هزینه نپردازد و اگر می شود لطف کنید و مفتی مفتی زیر سیبیلی ردش کنید برود، آزادی را !! یا یک جوری بالاخره باید با خودمان روراست باشیم، یعنی این سیاسی بودن نیست ها، ما که سیاسی نیستیم !!، اما فقط حقمان را می خواهیم، "زن اَستم"، "حقوق برابر می خوایم" و از اینجور لفاظی ها.
باژ نمی دهیم، اما سکوت می کنیم...
برای خاله باجی ها، حجاب خوبه اما به شرط آنکه اجباری نباشد؛ گو اینکه اسلن این حجاب می توانسته از روز نخست بدون تحمیل برقرار شده باشد !! یعنی از همان نخستین روزی که در قرآن الکزا، الله به محمد فرمود به زنان بگوید که حجاب "باید"، تا همین امروز که کلان شیادان الله پرست می گویند حجاب "باید"، این حجاب اسلامی و لچک عربی، به حکم زور و تنفیذ و توجیه شرعی و قرآنی و رسالت محمدی، بر مردمان الله زده و البته بر زنان الله زده، تحمیل شده است و از همان آغاز و بن و اساس، هیچ مایه ی انتخابی بودن حجاب در دین زن ستیز اسلام وجود نداشته است.
خانم ها و آقایان دارید اشتباه می زنید داداچ...
خانم و آقایانی که ۲۰ سال دیر دوزاریتان افتاد که نه اصولگرا و نه اصلاح طلب، یعنی قرار است ۲۰ سال دیگر هم طول بکشد تا بفهمید که این بازی هایی که با عنوان "مبارزه با حجاب اجباری" برایتان درآورده اند و شما را به بازی انداخته اند، همگی نقشه است و سر کار رفته اید ؟!
معصومه ی علی نژاد قمی، یک مهره ی اطلاعاتی رژیم است و بس. با بازی این موجود زشت و بدقیافه، مشغول خریت نشوید. ۲۰ سال پس از آنکه دیگ زغال سوزتان دیگر نمی توانست بسوزد و بسازد، فهمیدید که پیش از این روباه بنفش، یک روباه سبزی هم بوده است که از قضا او هم ۸ سال روی سرتان حکومت اسلامی کرد !!
از رسانه و حرافی که چیزی کم ندارند، اما پای شعور که می رسد، همه با شعورتر از آنند که تاریخ را خوانده باشند یا نیازی احساس کرده باشند که "نمی دانند". عقل کل ها را می گویم، عوام کالانعام را. شمقدر هم بود آدم شده بود !!
همین جستار در کیهان سوئد
این است که انسان برده است، برده ی زمان و مکان خویش و با اندک تفاوتی در دک و پز و خور و نوش و رفاه، همچنان همان غربت زده ای است که هتا دیگر به دنبال چرایی بودنش در زمین هم نیست، اما همچنان مانند نیاکان خود در هزاران سال پیش از این، می خورد و می چرد. فتیله ی عمرش که تمام شود، فراموشی او را فرامی گیرد و رستاخیز مردگان نه در جهنم و بهشتی موهوم، که دلالی خون و نانش در روی زمین و از سوی بازماندگان خونخواه و البته خونخوار انجام می گیرد؛ اگر کشته شده باشد، جان و مال قاتل را می گیرند و اگر خدای مهربان او را کشته باشد، نان و میراثش را !!
از همام روز نخست که آن دغلباز، عبارت "انسان موجودی سیاسی است" را به عبارت "انسان موجودی اجتماعی" است، به غلط و تعمدی ترجمه کرد، هم حقانیت سخن افلاتون را به بیراهه ی گمراهی انداخت و هم میلون ها ایرانی را به پیروی از این دروغ، به بیابان ناکجا آباد سیر داد. هر چند دیگر برای کسی مهم هم نیست که این دروغ را که نخست بار درغلتاند، اما بار و نتیجه ی این دسیسه ی خاموش فرهنگ سیاسی، آن شد که ملیون ها الله زده ی زیر دست استبداد، از اینکه بگویند "من سیاسی نیستم" بر خود ببالند و خود را در جایگاهی فهیم و متشخص بنشانند و افزون بر این، با نگاه نخوت آلود، با دیده ی حقارت و پستی به سیاست و سیاست پردازان نگاه کنند.
این دله های از خود متشکر، با سیاست بازان می رقصند و به سیاست مداران می گرایند و با سیاست بیگانه اند و این دروغ مداری ایشان، عین سیاستشان است !!
این گله های سربرکشیده در افق پر دم و دود ایران، غوغا سالارانی عدالت خواه و دمکراسی کوش بیش نیستند، تاب و توانشان در حد مبارزه برای کمینه هاست و خشک ترین مغزهایشان، خواهان بالاترین نمادهای آزادی است !! کژتابه و کژراهه اسیر می کنند و اسیر می گیرند و خود را به این مغلطه درانداخته اند که اسلام رحمانی می تواند پهنی خوشبو و کچلی موفرفری باشد، همانگونه که افعی خمینی، کبوتر خامنه ای و خاتمی و احمدی نژاد و روحانی را زایید !!
۲۰ سال پیش که سر از ماتحت باز نمی شناختند، در راه اصلاحات گلوی برخی اندک پاره شد از اینکه این دسیسه را باید شناخت نه اینکه در راهش گام برداشت، اما اینان فهم زغال سوزشان، ۲۰ سال دیر روشن شد که: "اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا". اینها را توده های کالانعام می گویند.
اینان مالیات پردازان و رای دهندگانند و در حالی علیه داعش ساعت ها نطق و سخنوری می فرمایند و چشمانشان را چون عقاب بر مسائل مطروحه ی کشور و بین الملل، افقی خیره کرده اند، که نامش را به غلط "دانش" می خوانند و می گویند "دانش هیچ غلطی نمی تواند بکند" !! خدا می داند اینها پدران و مادران کیانند و چه فرزندانی تربیت کرده اند، اما همان دانش کزایی شما، آمد و کشت و سوزاند و... رفت !! به خیالتان که تمام شد، اما داعش در نهاد اهریمنی هر دینی خفته است و سرمی جنباند. سر این دیو را در هر کشور الله زده ای می توان دید، چه در ترکیه، چه در ایران، چه در اوغانستان و پاکستان و سومالی و عرعربستان و عراق و سوریه و...
پیروزی های سربازان خط غربی را به حساب پیروزی ها خود در خط شرقی می گزارد. برای تک تک فشفشه هایی که ساخته یا هوا می کند، خون هزاران مردم خود را در شیشه کرده بود که فرزندانشان در مدرسه ها سوخته و مریدان حق صورت زنانشان را با اسید غسل کرده بودند. برای هر گلوله ای که سرباز ماتحت تاثیر قرار گرفته از قرآن و جهاد اسلامی، به سوی دژمن شلیک می کند، یک آه یک گرسنه و صدای در گلو مانده ی یک مستضعف، نادیده گرفته شده و لاکن سریر تفنگ ها و گلوله هاست که اسلام را زنده نگاه داشته است.
پول مالیات پردازان را تسلیحات ملیون ها دلاری ساختن و دریدن کیسه ی حیات خلق، فرجام دمکراسی در غرب است، آن هم برای شرق !!
ضحاکان خیابان پاستور و قارون های مخلص و اخوی، چه می دانند که روزگار پاشنه ی آشیلش را در چشم طبقات محروم جامعه فرو کرده است، آنها خوشحالند از این شانسی که سفره ی انقلاب برایشان به ارمغان آورده.
زمان رای دادن های کزایی که می شود، باز آن نمایش انتخابات مردم سالاری مضحک را به راه می اندازند و موهایشان را افشان می کنند که اینک آزادی و باز رای می دهند به "امید تغییر"؛ از طیف خاله سوسکه ها نیز، مشتی مرغ چاق و چله را روانه ی دوربین های تلوزیونی خود می کنند تا این ازدحام در مرغدانی را، شوق دیدار و بیعت با نظام جار بزنند و بگویند که این "وظیفه ی شرعی" هر ایرانی الله زده ای است که در این انتخابات...
وظیفه ی شرعی ؟! خیلی هایشان هنوز فکر می کنند که رای دادن، یک "حق انتخاب" است !! حق انتخابی که وظیفه ی شرعی هم هست و این حق در برابر این وظیفه، همان پهن خوشبویی است که جای طلبکار و بدهکار، مخدوم و خادم، مالک و مملوک، صاحب حق و حق پرداز، آمر و مامور، ایرانی و الله پرست و سرکوب شده و سرکوبگر را با یکدیگر عوض کرده است.
حجاب هم برای این قماش جایگاه معرفتی و الهی خودش را دارد. در چند روزی در ماه که کاسه ی خون را به زیر دل می خورند، به درگاه الهی پناه می برند و از این استثنایی بودن دردناکشان لذت می برند. برای اپوزوسیون نمایان خاله باجی، حجاب خیلی مهم است که نداشته باشند، اوج مستی آزادی و تحرکات محیر العقول سیاسیشان در پیکار با اهریمن زمان را در لچک برداشتن از سر خلاصه می کنند، هتا دیده شده پیره مغزانی که در کوچه ای خلوت، در بن بستی بدون رهگزر یا در تاریکی شب در گوشه ای از عزلت خیابان، کشف حجاب ها کرده، مبارزه ها نموده اند و اگر این حماسه ها را باور نمی کنید، هتا فیلم هایش هم موجود است !!
اینها حضوری پر رنگ بر سیطره ی درک و شعور ایرانی آزادی خواه یافته اند که می خواهد خودش را از هزاران سال تبعیض دینی خلاص کند، آن هم با پرداختن کم ترین هزینه ها !! یا اسلن تا آنجا که می شود هزینه نپردازد و اگر می شود لطف کنید و مفتی مفتی زیر سیبیلی ردش کنید برود، آزادی را !! یا یک جوری بالاخره باید با خودمان روراست باشیم، یعنی این سیاسی بودن نیست ها، ما که سیاسی نیستیم !!، اما فقط حقمان را می خواهیم، "زن اَستم"، "حقوق برابر می خوایم" و از اینجور لفاظی ها.
باژ نمی دهیم، اما سکوت می کنیم...
برای خاله باجی ها، حجاب خوبه اما به شرط آنکه اجباری نباشد؛ گو اینکه اسلن این حجاب می توانسته از روز نخست بدون تحمیل برقرار شده باشد !! یعنی از همان نخستین روزی که در قرآن الکزا، الله به محمد فرمود به زنان بگوید که حجاب "باید"، تا همین امروز که کلان شیادان الله پرست می گویند حجاب "باید"، این حجاب اسلامی و لچک عربی، به حکم زور و تنفیذ و توجیه شرعی و قرآنی و رسالت محمدی، بر مردمان الله زده و البته بر زنان الله زده، تحمیل شده است و از همان آغاز و بن و اساس، هیچ مایه ی انتخابی بودن حجاب در دین زن ستیز اسلام وجود نداشته است.
خانم ها و آقایان دارید اشتباه می زنید داداچ...
خانم و آقایانی که ۲۰ سال دیر دوزاریتان افتاد که نه اصولگرا و نه اصلاح طلب، یعنی قرار است ۲۰ سال دیگر هم طول بکشد تا بفهمید که این بازی هایی که با عنوان "مبارزه با حجاب اجباری" برایتان درآورده اند و شما را به بازی انداخته اند، همگی نقشه است و سر کار رفته اید ؟!
معصومه ی علی نژاد قمی، یک مهره ی اطلاعاتی رژیم است و بس. با بازی این موجود زشت و بدقیافه، مشغول خریت نشوید. ۲۰ سال پس از آنکه دیگ زغال سوزتان دیگر نمی توانست بسوزد و بسازد، فهمیدید که پیش از این روباه بنفش، یک روباه سبزی هم بوده است که از قضا او هم ۸ سال روی سرتان حکومت اسلامی کرد !!
از رسانه و حرافی که چیزی کم ندارند، اما پای شعور که می رسد، همه با شعورتر از آنند که تاریخ را خوانده باشند یا نیازی احساس کرده باشند که "نمی دانند". عقل کل ها را می گویم، عوام کالانعام را. شمقدر هم بود آدم شده بود !!
دو چشم هیز باید تا به جهان بمانی
یا یار به رقص آید یا در حسرتش بخوانی
۱۳۹۶ بهمن ۱۲, پنجشنبه
طارق رمضان اسلام شناس سرشناس سوئیسی به اتهام تجاوز در پاریس بازداشت شد - ۲/۲
بخش نخست این جستار را در اینجا بخوانید.
ایندا می گوید که پس از اینکه از او پوزش خواهی کردم، او گفتگوی صمیمی تری را با من آغاز کرد. با دگرش لحنش، دیگر در دید من آن دانشمندی که تصور می کردم نبود، بلکه یک مرد بود که حرف می زد. شک کردم که واقعن طارق رمضان باشد؛ برای همین او با اسکایپ با من تماس گرفت و ما تصویری صحبت کردیم. من هیجان زده بودم و او در نظرم خوش تیپ و جذاب آمد. من واقعن خوشحال بودم که او به من علاقه مند شده است. او شماره ی مرا گرفت و به من پیشنهاد کرد هنگامی که به پاریس می آید، همدیگر را ببینیم.
در مارچ ۲۰۱۲، در هتلی در شرق پاریس قرار گزاشتیم و او به من گفت که با تاکسی بیایم و محتاط باشم تا در مکانی آرام بتوانیم صحبت کنیم.
من کاملن به او اعتماد داشتم، اما اشتباه می کردم. مانند این بود که برای دیدن برادر بزرگم می روم. من زیر نفوذ او بودم. هنگامی که در اتاق هتلش را زدم او از من استقبال کرد، ظرفی از شیرینی شرقی را تعارف کرد که من رد کردم. چند دقیقه پس از آن، او مرا بوسید و من اجازه دادم او مرا ببوسد. سپس او خودش را روی من انداخت و گلوی مرا آنقدر سفت فشار داد که فکر کردم دارم می میرم و چون مقاومت می کردم، به من سیلی می زد و پس از آن هم به من تجاوز کرد. او به من فحش می داد و می گفت که برای همین به اینجا آمده ام و اینکه سزاوار این کار هستم !!
ایندا در پاسخ به این پرسش که آیا شب را با او گزراندی، می گوید:
"بله، اما خواسته ی من نبود. بدترین شب زندگیم بود. بامداد که شد، او دوش گرفت و یک اسکناس توی کیف من گزاشت برای تاکسی. اما من پولش را نمی خواستم، من فاحشه نبودم. او اتاق را ترک کرد و از من خواست که برای رعایت احتیاط، پس از او اتاق را ترک کنم".
ما پس از آن ماجرا، صحبت می کردیم و او اصرار داشت که در پاریس هر دو هفته یک بار همدیگر را ببینیم، چرا که از زنش راضی نبود و به من وعده می داد که با من ازدواج می کند.
هنگامی که من تقاضایش را برای دیدار دوباره رد کردم، او شروع کرد به فحش دادن و تهدید کردن. هنگامی که گفتم شکایت می کنم، مرا تهدید کرد و بچه هایم را هم تهدید می کرد. من زیر سلطه ی او بودم. من در کتابم فصلی به این موضوع اختصاص داده ام، اما نام طارق رمضان را با نام سپنج جایگزین کرده ام. (ایندا عیاری کتابی منتشر کرده است از تجربه هایش به عنوان زن پیشتر الله پرست با عنوان "انتخاب کردم آزاد باشم"، می گوید).
او در پاسخ به این پرسش که چرا اکنون تصمیم به شکایت گرفته ای، می گوید:
"کارزار مبارزه با آزار جنسی مرا تحریک کرد که نام طارق رمضان را فاش کنم. به خودم گفتم زنانی که در شبکه های اجتماعی از آزار جنسی می گویند، چه برتری ایی نسبت به من دارند ؟ من هم باید آنچه بر سرم آمده را افشا کنم".
او می گوید که پیام های تهدید آمیز بسیاری حاوی فحاشی دریافت کرده است، گرچه پیام های حمایت آمیز هم کم نبوده اند.
ایندا در پاسخ به این پرسش که برخی می گویند با نام بردن از طارق رمضان در پی ضربه زدن به اسلام هستی، می گوید:
"من خودم را یک زن الله پرست می دانم و به آن افتخار می کنم !! آیا من باید ساکت می ماندم چون طارق رمضان برای پیشبرد تمایلات و غرایز جنسیش از اسلام استفاده می کند ؟ از دید او، یا شما روسری داری یا فاحشه هستی و برای همین مورد تجاوز قرار می گیرید".
دومین شکایت از طارق رمضان به اتهام تجاوز، روز پنج شنبه ی گزشته از سوی یک زن ۴۲ ساله مطرح شده است.
روزنامه ی لوموند نوشته است که این زن که نامش فاش نشده، گفته است که در سال ۲۰۰۹ از سوی طارق رمضان مورد تجاوز قرار گرفته است. وی با روایتی تکان دهنده، همراه با جزییات از این تجاوز سخن گفته است. روایتی که گویای صحنه ی ایجاد رابطه ی جنسی با خشونت شدید بوده است.
به گزارش لوموند، این زن فرانسوی که در آن زمان به اسلام گرویده بود، گفته است:
"طارق رمضان در هتل هیلتون لیون به من وقت ملاقات داد. او اکتبر ۲۰۰۹ برای سخنرانی آمده بود".
او گفته است که از سال ۲۰۰۸ با طارق رمضان مکاتبه ی اینترنتی داشته، چرا که به دنبال مشاوره می گشته است، همانند بسیاری از الله پرستان که برای استفاده از سخنان وی در جلساتش شرکت می کنند.
این زن در اکتبر ۲۰۰۹ برای نخستین بار با طارق رمضان دیدار می کند. او می گوید:
"او به من گفت نمی شود اینجا ایستاد، همه ما را نگاه می کنند. من فرد مشهوری هستم و مغربی ها (اشاره به شهروندان کشورهای شمال افریقا) در پذیرش هتل مرا شناخته اند و دست از نگاه کردن به ما بر نمی دارند".
او می گوید که طارق رمضان به وی پیشنهاد کرده که به اتاق هتلش بروند و صحبت هایشان را همراه با نوشیدن چای ادامه دهند.
روزنامه ی پاریزین، ادامه ی این ماجرا را اینگونه حکایت می کند که پس از چای، طارق رمضان از پشت او را گرفته و محکم به صورتش سیلی زده و با مشت به شکمش کوبیده است و خطاب به این زن گفته است:
"تو مرا منتظر گزاشتی، بهای سنگینی برای آن می پردازی".
این زن می گوید هیچی نمی فهمیدم و گریه می کردم و او با خشونتی شدید به من تجاوز کرد، من از درد فریاد می زدم که بس کن. این زن می گوید که او با یک وسیله هم به او تجاوز کرده که برای او درد فراوانی داشته است و سپس او را از موهایش گرفته و روی زمین می کشیده است.
این زن گفته است که امروز هنوز هم آثار این تجربه ی دهشتناک او را رها نمی کند. این زن از پیامک شوک آور طارق رمضان سخن گفته است که در آن برای او از گزراندن شبی عاشقانه و لطیف سخن گفته است !!
این زن همچنین می گوید که آثار و پیامدهای این تجاوز جنسی آنقدر برای او شدید بوده که یک بار اقدام به خودکشی با دارو کرده، خانه اش را از دست داده و دچار افسردگی شده است.
این دو ادعای تجاوز جنسی، در حالی مطرح می شود که وکیل طارق رمضان درباره ی دومین ادعای تجاوز جنسی اظهار نظر نکرده است، اما در ارتباط با ادعای ایندا عیاری، آن را رسمن دروغ خوانده و از وی به اتهام افترا شکایت کرده است. با این حال، طارق رمضان شخصن در این مورد اظهار نظری نکرده است.
روزنامه ی پاریزین نوشته است که چندین روایت دیگر از کسانی که مورد تجاوز و یا آزار جنسی طارق رمضان قرار گرفته اند مطرح شده است.
طارق رمضان اسلام شناس سرشناس سوییسی و استاد دانشگاه آکسفورد، نوه ی تروریست الله پرست مسری حسن البنا بنیانگزار فرقه ی فراماسونری برادری الله پرستان (اخوان المسلمین) است و برای سخنرانی هایش در کشورهای اروپایی و الله زده، فردی شناخته شده است.
حامیان طارق رمضان در شبکه های اجتماعی، طبق معمول این اتهامات را ساخته و پرداخته ی سهیونیسم بین الملل خوانده اند !! برخی نیز گفته اند همه ی کسانی که پیش از این اتهاماتی را علیه طارق رمضان مطرح کرده اند، نخست کتابی نوشته اند و در رسانه های اجتماعی سر و صدا به راه انداخته اند.
اگر اتهاماتی که اکنون علیه او مطرح شده است در دادگاه ثابت شود، این رویداد را باید همچون زلزله ای در اردوگاه الله پرستان در اروپا تلقی کرد، زلزله ای حاج سعید توسی در ایران، تاکنون برنده ی او بوده است !!
همین جستار در ایران گلوبال
ایندا می گوید که پس از اینکه از او پوزش خواهی کردم، او گفتگوی صمیمی تری را با من آغاز کرد. با دگرش لحنش، دیگر در دید من آن دانشمندی که تصور می کردم نبود، بلکه یک مرد بود که حرف می زد. شک کردم که واقعن طارق رمضان باشد؛ برای همین او با اسکایپ با من تماس گرفت و ما تصویری صحبت کردیم. من هیجان زده بودم و او در نظرم خوش تیپ و جذاب آمد. من واقعن خوشحال بودم که او به من علاقه مند شده است. او شماره ی مرا گرفت و به من پیشنهاد کرد هنگامی که به پاریس می آید، همدیگر را ببینیم.
در مارچ ۲۰۱۲، در هتلی در شرق پاریس قرار گزاشتیم و او به من گفت که با تاکسی بیایم و محتاط باشم تا در مکانی آرام بتوانیم صحبت کنیم.
من کاملن به او اعتماد داشتم، اما اشتباه می کردم. مانند این بود که برای دیدن برادر بزرگم می روم. من زیر نفوذ او بودم. هنگامی که در اتاق هتلش را زدم او از من استقبال کرد، ظرفی از شیرینی شرقی را تعارف کرد که من رد کردم. چند دقیقه پس از آن، او مرا بوسید و من اجازه دادم او مرا ببوسد. سپس او خودش را روی من انداخت و گلوی مرا آنقدر سفت فشار داد که فکر کردم دارم می میرم و چون مقاومت می کردم، به من سیلی می زد و پس از آن هم به من تجاوز کرد. او به من فحش می داد و می گفت که برای همین به اینجا آمده ام و اینکه سزاوار این کار هستم !!
ایندا در پاسخ به این پرسش که آیا شب را با او گزراندی، می گوید:
"بله، اما خواسته ی من نبود. بدترین شب زندگیم بود. بامداد که شد، او دوش گرفت و یک اسکناس توی کیف من گزاشت برای تاکسی. اما من پولش را نمی خواستم، من فاحشه نبودم. او اتاق را ترک کرد و از من خواست که برای رعایت احتیاط، پس از او اتاق را ترک کنم".
ما پس از آن ماجرا، صحبت می کردیم و او اصرار داشت که در پاریس هر دو هفته یک بار همدیگر را ببینیم، چرا که از زنش راضی نبود و به من وعده می داد که با من ازدواج می کند.
هنگامی که من تقاضایش را برای دیدار دوباره رد کردم، او شروع کرد به فحش دادن و تهدید کردن. هنگامی که گفتم شکایت می کنم، مرا تهدید کرد و بچه هایم را هم تهدید می کرد. من زیر سلطه ی او بودم. من در کتابم فصلی به این موضوع اختصاص داده ام، اما نام طارق رمضان را با نام سپنج جایگزین کرده ام. (ایندا عیاری کتابی منتشر کرده است از تجربه هایش به عنوان زن پیشتر الله پرست با عنوان "انتخاب کردم آزاد باشم"، می گوید).
او در پاسخ به این پرسش که چرا اکنون تصمیم به شکایت گرفته ای، می گوید:
"کارزار مبارزه با آزار جنسی مرا تحریک کرد که نام طارق رمضان را فاش کنم. به خودم گفتم زنانی که در شبکه های اجتماعی از آزار جنسی می گویند، چه برتری ایی نسبت به من دارند ؟ من هم باید آنچه بر سرم آمده را افشا کنم".
او می گوید که پیام های تهدید آمیز بسیاری حاوی فحاشی دریافت کرده است، گرچه پیام های حمایت آمیز هم کم نبوده اند.
ایندا در پاسخ به این پرسش که برخی می گویند با نام بردن از طارق رمضان در پی ضربه زدن به اسلام هستی، می گوید:
"من خودم را یک زن الله پرست می دانم و به آن افتخار می کنم !! آیا من باید ساکت می ماندم چون طارق رمضان برای پیشبرد تمایلات و غرایز جنسیش از اسلام استفاده می کند ؟ از دید او، یا شما روسری داری یا فاحشه هستی و برای همین مورد تجاوز قرار می گیرید".
دومین شکایت از طارق رمضان به اتهام تجاوز، روز پنج شنبه ی گزشته از سوی یک زن ۴۲ ساله مطرح شده است.
روزنامه ی لوموند نوشته است که این زن که نامش فاش نشده، گفته است که در سال ۲۰۰۹ از سوی طارق رمضان مورد تجاوز قرار گرفته است. وی با روایتی تکان دهنده، همراه با جزییات از این تجاوز سخن گفته است. روایتی که گویای صحنه ی ایجاد رابطه ی جنسی با خشونت شدید بوده است.
به گزارش لوموند، این زن فرانسوی که در آن زمان به اسلام گرویده بود، گفته است:
"طارق رمضان در هتل هیلتون لیون به من وقت ملاقات داد. او اکتبر ۲۰۰۹ برای سخنرانی آمده بود".
او گفته است که از سال ۲۰۰۸ با طارق رمضان مکاتبه ی اینترنتی داشته، چرا که به دنبال مشاوره می گشته است، همانند بسیاری از الله پرستان که برای استفاده از سخنان وی در جلساتش شرکت می کنند.
این زن در اکتبر ۲۰۰۹ برای نخستین بار با طارق رمضان دیدار می کند. او می گوید:
"او به من گفت نمی شود اینجا ایستاد، همه ما را نگاه می کنند. من فرد مشهوری هستم و مغربی ها (اشاره به شهروندان کشورهای شمال افریقا) در پذیرش هتل مرا شناخته اند و دست از نگاه کردن به ما بر نمی دارند".
او می گوید که طارق رمضان به وی پیشنهاد کرده که به اتاق هتلش بروند و صحبت هایشان را همراه با نوشیدن چای ادامه دهند.
روزنامه ی پاریزین، ادامه ی این ماجرا را اینگونه حکایت می کند که پس از چای، طارق رمضان از پشت او را گرفته و محکم به صورتش سیلی زده و با مشت به شکمش کوبیده است و خطاب به این زن گفته است:
"تو مرا منتظر گزاشتی، بهای سنگینی برای آن می پردازی".
این زن می گوید هیچی نمی فهمیدم و گریه می کردم و او با خشونتی شدید به من تجاوز کرد، من از درد فریاد می زدم که بس کن. این زن می گوید که او با یک وسیله هم به او تجاوز کرده که برای او درد فراوانی داشته است و سپس او را از موهایش گرفته و روی زمین می کشیده است.
این زن گفته است که امروز هنوز هم آثار این تجربه ی دهشتناک او را رها نمی کند. این زن از پیامک شوک آور طارق رمضان سخن گفته است که در آن برای او از گزراندن شبی عاشقانه و لطیف سخن گفته است !!
این زن همچنین می گوید که آثار و پیامدهای این تجاوز جنسی آنقدر برای او شدید بوده که یک بار اقدام به خودکشی با دارو کرده، خانه اش را از دست داده و دچار افسردگی شده است.
این دو ادعای تجاوز جنسی، در حالی مطرح می شود که وکیل طارق رمضان درباره ی دومین ادعای تجاوز جنسی اظهار نظر نکرده است، اما در ارتباط با ادعای ایندا عیاری، آن را رسمن دروغ خوانده و از وی به اتهام افترا شکایت کرده است. با این حال، طارق رمضان شخصن در این مورد اظهار نظری نکرده است.
روزنامه ی پاریزین نوشته است که چندین روایت دیگر از کسانی که مورد تجاوز و یا آزار جنسی طارق رمضان قرار گرفته اند مطرح شده است.
طارق رمضان اسلام شناس سرشناس سوییسی و استاد دانشگاه آکسفورد، نوه ی تروریست الله پرست مسری حسن البنا بنیانگزار فرقه ی فراماسونری برادری الله پرستان (اخوان المسلمین) است و برای سخنرانی هایش در کشورهای اروپایی و الله زده، فردی شناخته شده است.
حامیان طارق رمضان در شبکه های اجتماعی، طبق معمول این اتهامات را ساخته و پرداخته ی سهیونیسم بین الملل خوانده اند !! برخی نیز گفته اند همه ی کسانی که پیش از این اتهاماتی را علیه طارق رمضان مطرح کرده اند، نخست کتابی نوشته اند و در رسانه های اجتماعی سر و صدا به راه انداخته اند.
اگر اتهاماتی که اکنون علیه او مطرح شده است در دادگاه ثابت شود، این رویداد را باید همچون زلزله ای در اردوگاه الله پرستان در اروپا تلقی کرد، زلزله ای حاج سعید توسی در ایران، تاکنون برنده ی او بوده است !!
همین جستار در ایران گلوبال
۱۳۹۶ بهمن ۹, دوشنبه
دختر خیابان انقلاب تنها نماند: اعتراض یک زن دیگر به حجاب اجباری
دختر خیابان انقلاب تنها نماند. یک زن ایرانی دیگر هم در بامداد برفی تهران، در تقاطع انقلاب و وصال شیرازی و روبروی شیرینی فرانسه، روی سکو ایستاد و حجابش را از سر برداشت. تصاویری از این حرکت اعتراضی در شبکه های اجتماعی منتشر شده است.
روسری سپید بر سر یک چوب، نمادی از اعتراض به حجاب اجباری شده است.
ویدا موحد معروف به دختر خیابان انقلاب، ۶ اُم دی ماه ۱۳۹۶ و چند روز پیش از آغاز اعتراضات ۱۳۹۶، در تقاطع خیابان انقلاب و وصال روسری سپید رنگی را بر سر چوبی کرد و در اعتراض به حجاب تحمیلی از سوی رژیم اسلامی، آن را تکان داد. او به مدت دو هفته در زندان اوین بازداشت شد.
روسری سپید بر سر یک چوب، نمادی از اعتراض به حجاب اجباری شده است.
ویدا موحد معروف به دختر خیابان انقلاب، ۶ اُم دی ماه ۱۳۹۶ و چند روز پیش از آغاز اعتراضات ۱۳۹۶، در تقاطع خیابان انقلاب و وصال روسری سپید رنگی را بر سر چوبی کرد و در اعتراض به حجاب تحمیلی از سوی رژیم اسلامی، آن را تکان داد. او به مدت دو هفته در زندان اوین بازداشت شد.
#بی_حجاب_شویم
۱۳۹۶ بهمن ۷, شنبه
مغلطه ای به عنوان "نه به حجاب اجباری"
مردم ایران را اینگونه تعریف می کنند که از برای درد و ورم اسلام کزا، در سال ۵۷ دست به شورش گسترده و فراگیری زده اند که آغاز آن را آخوند حرامزاده ای به نام خمینی با این یاوه کلید زد که: "وا اسلاما"؛ این بدان معنی است که ملت ایران نه به دلایل اقتصادی و سیاسی و...، بلکه تنها و سرفن به علت داشتن درد و ورم اسلام و با شعار وا اسلاما، مسلحانه به خیابان ها ریختند و کلانتری ها و شهربانی ها و پادگان های ارتش را مورد یورش قرار دادند تا حکومت قانونی مشروطه ی پادشاهی ایران را سرنگون کنند. این یک دروغ بزرگ است.
از همان آغاز، یک مسئله ی مهم برای شورشیان ۵۷، همانا مسئله ی حجاب بوده است. این شورشیان که هتا نمی دانستند چه می خواهند، از چپ مارکسیست لنینیست گرفته تا چپ میان جا معطل مارکسیست اسلامگرا تا خود ارتجاع سیاه آخوندی و اسلامی، همگی در ویران کردن ایران با یکدیگر هم دست بودند، اما در ایجاد یک مرام مشترک، ناتوان، متضاد و ناهمگون. بخشی از این شورشیان وامانده، بی حجابی را از راه "حجاب غیر اجباری" توجیه می کردند، حال آنکه، در سوی دیگر این قدرت مطلق دستگاه دین فروشی بود که بر ذهن مردم حکومت می کرد و توانست میخ خود را به زمین بکوبد و حجاب کزایی عربی اسلامی را اجباری کند.
لزوم داشتن پرچم شیر و خورشید
همه ی نیروهایی که به راستی و به معنای واقعی کلمه، خواهان براندازی رژیم منحوس ولایت فقیه هستند، باید در زیر یک پرچم ملی و تاریخی به عنوان پرجم شیر و خورشید ایران جای بگیرند. در غیر این صورت و در سرافکنده بیرون آمدن از این آزمون راستی آزمایی، می توان نیروهای نفوذی رژیم ولایت فقیه در بدنه ی اپوزوسیون را شناسایی کرد. موجوداتی که "هرگز" هتا در ظاهر هم از پرچم ایران بهره نمی برند، موجوداتی دست نشانده و صادراتی از جمهوری اسلامی به برون مرز هستند.
حجاب اجباری در قرآن کزا
در قرآن رجیم و در دو آیه ی کثافته ی آن، از لزوم داشتن حجاب اجباری برای زن الله پرست سخن به میان می آید:
آیه ی ۳۱ سوره ی نور:و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش فرو اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که از زن بی نیازند یا کودکانی که بر عورت های زنان وقوف حاصل نکرده اند آشکار نکنند و پاهای خود را به گونه ای به زمین نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته می دارند معلوم گردد. ای مومنان همگی از مرد و زن به درگاه الله توبه کنید، امید که رستگار شوید.
از همان آغاز، یک مسئله ی مهم برای شورشیان ۵۷، همانا مسئله ی حجاب بوده است. این شورشیان که هتا نمی دانستند چه می خواهند، از چپ مارکسیست لنینیست گرفته تا چپ میان جا معطل مارکسیست اسلامگرا تا خود ارتجاع سیاه آخوندی و اسلامی، همگی در ویران کردن ایران با یکدیگر هم دست بودند، اما در ایجاد یک مرام مشترک، ناتوان، متضاد و ناهمگون. بخشی از این شورشیان وامانده، بی حجابی را از راه "حجاب غیر اجباری" توجیه می کردند، حال آنکه، در سوی دیگر این قدرت مطلق دستگاه دین فروشی بود که بر ذهن مردم حکومت می کرد و توانست میخ خود را به زمین بکوبد و حجاب کزایی عربی اسلامی را اجباری کند.
اینکه هم اکنون موجودات ریزه خواری در رسانه های آمریکایی و انگل ایسی به نام های "معصومه علی نژاد قمی" و "شیرینک عبادی" سر و کله ی شان پیدا می شود و با شعبده بازی های وزارت اطلاعات تلاش دارند تا به پوست اندازی رژیم خونریز اسلامی یاری برسانند و از این رهگزر، ترفند "نه به حجاب اجباری" را به کار می برند، همه برای آنست که جریان چیره ی حکومت اهریمنی الله بر مردم ایران و کشور ما، همچنان تداوم پیدا کند و این رژیم در صورت لزوم که امری حتمی و تاریخی است، استحاله شود و انحلال نیابد.
معصومه ی علی نژاد قمی با شامورتی بازی هایی که در دفاع از جمهوری اسلامی انجام می دهد، سال هاست که به مردم ایران نشانی غلط می دهد و این از اتاق فکرهای رژیم درآمده است نه از محتوای جمجمه ی این مو وزوزی.
حجاب را خود شورشیان ۵۷ به خوبی به یاد دارند که چگونه با سنجاق بر روی چهره ی دختران نقش بست تا اجباری بودنش را تحمیل کند. آنکه حجاب نداشت را کمیته های عمام می گرفتند و در خیابان ها در چهره اش سنجاق فرومی کردند. تا سال ها پس از این تحمیل عصبی و تحقیر کننده، چکمه پوشان سپاه پاسداران در آن عصر طلایی هزرط عمام حرامزاده، در خیابان ها و بوستان ها گشت می زدند و با وقاحت و بی شرمی ناب اسلامی و در برابر چشم پسران و شوهرانشان، به زنان و دختران تعرض لفظی می کردند که حجابشان را درست کنند !!
انسانیت شما را بردند اینها !!
![]() |
دغدغه ی راسوی فرهنگی رژیم برای آزادی و دادگری در ایران |
همه ی نیروهایی که به راستی و به معنای واقعی کلمه، خواهان براندازی رژیم منحوس ولایت فقیه هستند، باید در زیر یک پرچم ملی و تاریخی به عنوان پرجم شیر و خورشید ایران جای بگیرند. در غیر این صورت و در سرافکنده بیرون آمدن از این آزمون راستی آزمایی، می توان نیروهای نفوذی رژیم ولایت فقیه در بدنه ی اپوزوسیون را شناسایی کرد. موجوداتی که "هرگز" هتا در ظاهر هم از پرچم ایران بهره نمی برند، موجوداتی دست نشانده و صادراتی از جمهوری اسلامی به برون مرز هستند.
حجاب اجباری در قرآن کزا
در قرآن رجیم و در دو آیه ی کثافته ی آن، از لزوم داشتن حجاب اجباری برای زن الله پرست سخن به میان می آید:
آیه ی ۳۱ سوره ی نور:و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش فرو اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که از زن بی نیازند یا کودکانی که بر عورت های زنان وقوف حاصل نکرده اند آشکار نکنند و پاهای خود را به گونه ای به زمین نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته می دارند معلوم گردد. ای مومنان همگی از مرد و زن به درگاه الله توبه کنید، امید که رستگار شوید.
آیه ی ۳۳ سوره ی احزاب:
و در خانه هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم، زینت های خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و الله و فرستاده اش را فرمان برید. خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما اهل خانه پاک کند و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
آیه ی ۵۹ سوره ی احزاب:ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مومنان بگو پوشش های خود را بر خود فروتر گیرند، این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، به احتیاط نزدیک تر است و الله آمرزنده مهربان است.
یک زن الله پرست، نمی تواند هم زمان هم به الله و اسلام ایمان و باور داشته باشد و هم بی حجاب باشد.
اشتراک در:
پستها (Atom)