۱۳۹۷ تیر ۱۸, دوشنبه

بریزید خون ها را...

خوشا به حال آنان می گویم گهگاه که به خدایی هر چند موهوم باور دارند، غم ها و درد دله ایشان را به پای او می ریزند و دل و نفس خود را قربانی دردمندی موهوم می کنند که نه می شنود و نه می بیند و نه وجود می دارد. گاه از فرط خستگی روان و درد دل نمی دانم باید به کجا و به که پناه برم.




 اما هر چه است، واقعیت بینی بهایی سنگین دارد که حاضرم آن را بپذیرم اما اسیر و برده ی دروغ نشوم.

باز دخترکی هم میهن اسیر چنگال دژخیم اسلام شده است. از روزگاری که الله حرامزاده ی مدینه، فرمان اجباری بودن حجاب را برای الله زدگان انزال کرد تا به امروز، زنان چون حقیرانه ای میان نرهای الله پرست دست به دست می شوند، به فروش می رسند، یا در بازار بردگان یا بر سر سفره ی عقد و با مهریه و شیربها. این کرامت اسلام برای زن بود که دامان ایرانیان را نیز گرفت.

موسیقی و رقص جرم است در این دین عزا و مصیبت. شادی در قاموس الله جایگاهی ندارد و مخالفت با حکم نبی زنازاده ی اسلام ناب محمدی است، چرا که حضرتش فرمود اگر هتا آلت موسیقی را برای بیش از ۳ روز در خانه ی تان نگاه دارید، شیتانی به نام "قفندر" به جانتان خواهد افتاد و بی غیرت خواهید شد. حضرتش فرموده بود که اسلام باید اجرا شود و برای این مهم، خون ها ریخت و ایران و روم را گشود و آفریقا را درنوردید تا به اروپا رسید و کشت و کشت و کشت و کشت...


دیروز هم که تخم حرامی از آن قبیله ی عرب را از هندوستان به جان ایران انداختند، این آخوند حرامزاده نیز گفت: "بریزید خون ها را، زندگی ما دوام پیدا می کند".

خون ها ریخته شده است تا این رژیم پا بر جا بماند و ما نمی توانیم ایران را آزاد کنیم مگر آنکه حاضر باشیم برای میهنمان خونبهای آزادیمان را بپردازیم. باید در راه میهن و آزادی خویش و فردایمان، خون و جان خود را فدا کنیم تا زنان و کودکان و مردانمان آینده را با روشنی و آسایش ببینند.


"مائده ی هژبری" را به جرم رقصیدن بازداشت و سپس با وثیقه ی کلانی موقتن آزاد کرده اند تا سر وقتش حساب او را نیز برسند. کم ترین حکمی که برای او خواهند برید، تازیانه های اسلامی و ده ها سال زندان است؛ آن هم برای دختری ۱۴ ساله که اگر وی نیز به مانند "شاپرک شجری" حکم ستمکارانه ی ۲۰ سال زندان بگیرد، زمانی که ۳۴ ساله است از زندان آزاد خواهد شد !!

برنتابید این همه ستم را. آیا فریادرسی هست ؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر