فرض بر این است که هم اکنون تنها "آفریدگار داشتن جهان" اثبات شده و اکنون می خواهیم اثبات کنیم که جهان هستی تنها یک آفریدگار دارد و نه چند آفریدگار.
به عبارت دیگر، به لحاظ علمی و منطقی در جایگاهی هستیم که هنوز هیچ یک از اوصاف آفریدگار یا آفریدگاران جهان اثبات نشده و ما می خواهیم در آغاز "یکی بودن" آن را اثبات کنیم و پس از این مرحله است که نوبت به صفات دیگر می رسد. در چنین جایگاهی، چگونه می توان از "یکتا پرستی اسلامی" سخن گفت ؟ چه دلیلی وجود دارد که ما در این بحث و در جایگاهی که قرار داریم، تنها و تنها باید از خدایی سخن بگوییم که هم موجود را آفریده و هم آن را تدبیر می کند ؟ در جایگاهی که ما به لحاظ منطقی در این بحث قرار داریم، می توان پنداشت که آفرینش موجودات به دست یک خدا و رفع نیازهای آنها نیز، از سوی خدایی دیگر صورت بگیرد، مگر اینکه از پیش و با دلایل عقلی محکم و خدشه ناپذیر اثبات شده باشد که از مفهوم "خدا" تنها و تنها یک تصور می توان داشت و آن هم همان است که در "توحید اسلامی" آمده است.
هتا اگر فرض کنیم که از خدا تنها یک تعریف و تصویر می توان داشت و آن اینکه:
هتا اگر فرض کنیم که از خدا تنها یک تعریف و تصویر می توان داشت و آن اینکه:
"خدا یعنی کسی که هم موجودات را می آفریند و هم نیازمندی هایشان را تامین می نماید"، تنها در صورتی می توان یکی بودن این خدا را اثبات کرد که پیش از آن "یکپارچگی سامانه ی جهان" اثبات شده باشد. در حالی که همانگونه که پیش از این (در نقد مقدمه ی ۱) بیان شد، این مدعا نه اثبات شده و نه اثبات شدنی است. بنا بر این، می توان پنداشت که مجموعه های منظم جداگانه و بی ارتباط با هم وجود دارند و هر کدام از آن سامانه های متفاوت، به دست خدایی آفریده و تدبیر می شوند. چنین پنداشتی با مفهوم خدا در یکتا پرستی اسلامی هم سازگار است".
در مورد مقدمه ی شماره ی ۲، یک نکته ی دیگر قابل ذکر است. مطابق این پیش گفتار، "وجود جهان در گزشته و اکنون نشان از نگاهداری و پایداری «یکپارچه ی سامانه ی حاکم بر آن» دارد. به عبارت دیگر، اینکه جهان هستی هنوز نابود نشده، نشانه ی حفظ «وحدت نظام حاکم بر آن» قلمداد شده است و این یعنی نادیده گرفتن یک نکته ی بسیار مهم".
توضیح اینکه جهان دست کم در آن محدوده ای که بشر توانسته نسبت به آن علم و آگاهی پیدا کند، رو به فساد و نابودی است. خورشید در حال خاموش شدن است و خاموشی خورشید، زیست موجودات سیاره ی زمین را به نابودی می کشاند و هتا سامانه ی خورشیدی را از بین می برد. بسیاری از سیاره ها، سامانه های خورشیدی و کهکشان ها در حال از هم پاشیده شدن و نابودیند. دست کم ظواهر نشان می دهند که جهان مادی یعنی سامانه های کهکشانی، رو به فساد و نابودی است. از کجا معلوم که در آینده ای دور یا نزدیک، همه ی جهان مادی متلاشی نخواهد شد ؟
به عبارت دیگر، هتا اگر بپنداریم که نگاهداری و پایداری جهان در گروی یکپارچگی سامانه ی حاکم بر آن است، حرکت جهان به سوی فساد و نابودی نشان می دهد که آن شرط برقرار نبوده و نیست. اینکه جهان هستی هنوز وجود دارد و به کلی نابود نشده است، منطقن حاکی از این نیست که یک سامانه ی یگانه و ثابت بر آن حاکم بوده و هست. چرا که به هر حال اگر قرار باشد جهان در اثر وجود دو یا چند خدا و به هم خوردن یکپارچگی سامانه و به فساد و نابودی برود، این امر مدت زمانی - که اندازه ی آن به طور دقیق قابل محاسبه نیست - به درازا می کشد. اکنون از کجا معلوم که آن مدت زمان، کمتر از عمر کنونی جهان است ؟
چگونه می توان با قاطعیت گفت که اگر یکپارچگی سامانه ی جهان از بین رفته بود، جهان تاکنون به کلی نابود شده بود ؟ می توان احتمال داد که زمان مورد نیاز برای فساد کامل جهان هنوز به سر نیامده است و این احتمال کاملن خردمندانه و منطقی، ارزش و اعتباری برای مقدمه ی ۲ باقی نمی گزارد.
هنوز یک نکته ی دیگر هست که گوشزد می طلبد. در نقد مقدمه ی ۱ گفته شد که گزاره هایی همچون "همه ی موجودات جهان به هم نیاز دارند و با هم مرتبطند"، نه اثبات شده و نه قابل اثباتند. ممکن است بگویید با توسل به قانون عقلی و فلسفی "علیت"، می توان ادعا کرد که همه ی موجودات جهان (ممکنات) با هم رابطه ی علی و معلولی دارند و روی هم رفته، زنجیره ی به هم پیوسته ای از علت ها و معلول ها را به وجود می آورند که به یک علت العلل ختم می شود. اما توسل به قانون علیت نیز، مشکلی را حل نمی کند، چرا که نسخت خود این قانون با هیچ دلیل محکم و قاطعی اثبات نشده و تنها یک پیش پنداشت (پیش فرض) است.
دوم، هتا اگر این قانون صحیح باشد، باز هم می توان پنداشت که جهان هستی از مجموعه های مستقل و بی ارتباط با یکدیگر تشکیل شده و هموندان هر مجموعه با هم رابطه ی علی و معلولی دارند و زنجیره ی علت ها و معلول ها در هر مجموعه به طور جداگانه و بی ارتباط با مجموعه های دیگر به یک "علت العلل" می رسد. اما اینکه آیا می توان برای هر مجموعه یک علت العلل جداگانه ای پنداشت یا اینکه همه ی مجموعه ها به یک علت العلل ختم می شوند و به عبارت دیگر اینکه در جهان هستی تنها یک علت العلل وجود دارد یا اینکه می توان وجود چند علت العلل را فرض کرد، ربطی به مقدمه ی ۱ ندارد، چرا که در این مقدمه سخن از یک نظم یگانه ی جهانی می رود و وجود مجموعه های جداگانه و بی ارتباط با هم نفی می شود و این مدعایی است که هتا با توسل به قانون فلسفی "علیت" هم قابل اثبات نیست.
ناگفته نماند که با استفاده از قانون علیت و برخی قواعد فلسفی دیگر در فلسفه ی اسلامی، می توان دلایلی محکم برای اثبات وحدت واجب الوجود اقامه کرد. به عبارت دیگر با تجزیه و تحلیل های فلسفی می توان نشان داد که "علت العلل" واجب الوجود است و تصور دو یا چند واجب الوجود به تناقض های عقلی و منطقی می انجامد و بدین ترتیب علت العلل موجودات جهان هستی - که همان واجب الوجود است -، نمی تواند چند گانه باشد. اما در اینجا دو نکته ی مهم را نباید فراموش کنیم:
نکته ی نخست این است که استدلال فلسفی مذکور (صرف نظر از درستی و استواری و یا ضعف و نادرستی آن)، دلیل عقلی مستقلی است که ربطی به استدلال مذکور در آیه ی مورد بحث ندارد و همه ی سخن در اینجا این است که استدلال آیه بر یکی بودن الله نادرست و ضعیف است، نه اینکه هیچ دلیلی بر یکتا پرستی نمی توان اقامه کرد.
دوم اینکه هتا اگر با دلایل عقلی و فلسفی مستقل بتوان وجود و وحدت "علت العلل" و یا "واجب الوجود" را اثبات کرد، باید به این پرسش مهم و سرنوشت ساز پاسخ گفت که:
"معادله ی واجب الوجود یا علت العلل برابر است با همان الله که در قرآن آمده، از کجا اثبات می شود ؟"
ادعای قرآن این است که "الله یکی است" و ادعای فلسفه این است که "علت العلل و یا واجب الوجود یکی است". اما آیا علت العلل یا واجب الوجود همان الله است ؟ این، پرسشی بزرگ و مهیب است که پاسخی با پشتوانه های عقلی و فلسفی محکم می طلبد.
در مورد مقدمه ی شماره ی ۲، یک نکته ی دیگر قابل ذکر است. مطابق این پیش گفتار، "وجود جهان در گزشته و اکنون نشان از نگاهداری و پایداری «یکپارچه ی سامانه ی حاکم بر آن» دارد. به عبارت دیگر، اینکه جهان هستی هنوز نابود نشده، نشانه ی حفظ «وحدت نظام حاکم بر آن» قلمداد شده است و این یعنی نادیده گرفتن یک نکته ی بسیار مهم".
توضیح اینکه جهان دست کم در آن محدوده ای که بشر توانسته نسبت به آن علم و آگاهی پیدا کند، رو به فساد و نابودی است. خورشید در حال خاموش شدن است و خاموشی خورشید، زیست موجودات سیاره ی زمین را به نابودی می کشاند و هتا سامانه ی خورشیدی را از بین می برد. بسیاری از سیاره ها، سامانه های خورشیدی و کهکشان ها در حال از هم پاشیده شدن و نابودیند. دست کم ظواهر نشان می دهند که جهان مادی یعنی سامانه های کهکشانی، رو به فساد و نابودی است. از کجا معلوم که در آینده ای دور یا نزدیک، همه ی جهان مادی متلاشی نخواهد شد ؟
به عبارت دیگر، هتا اگر بپنداریم که نگاهداری و پایداری جهان در گروی یکپارچگی سامانه ی حاکم بر آن است، حرکت جهان به سوی فساد و نابودی نشان می دهد که آن شرط برقرار نبوده و نیست. اینکه جهان هستی هنوز وجود دارد و به کلی نابود نشده است، منطقن حاکی از این نیست که یک سامانه ی یگانه و ثابت بر آن حاکم بوده و هست. چرا که به هر حال اگر قرار باشد جهان در اثر وجود دو یا چند خدا و به هم خوردن یکپارچگی سامانه و به فساد و نابودی برود، این امر مدت زمانی - که اندازه ی آن به طور دقیق قابل محاسبه نیست - به درازا می کشد. اکنون از کجا معلوم که آن مدت زمان، کمتر از عمر کنونی جهان است ؟
چگونه می توان با قاطعیت گفت که اگر یکپارچگی سامانه ی جهان از بین رفته بود، جهان تاکنون به کلی نابود شده بود ؟ می توان احتمال داد که زمان مورد نیاز برای فساد کامل جهان هنوز به سر نیامده است و این احتمال کاملن خردمندانه و منطقی، ارزش و اعتباری برای مقدمه ی ۲ باقی نمی گزارد.
هنوز یک نکته ی دیگر هست که گوشزد می طلبد. در نقد مقدمه ی ۱ گفته شد که گزاره هایی همچون "همه ی موجودات جهان به هم نیاز دارند و با هم مرتبطند"، نه اثبات شده و نه قابل اثباتند. ممکن است بگویید با توسل به قانون عقلی و فلسفی "علیت"، می توان ادعا کرد که همه ی موجودات جهان (ممکنات) با هم رابطه ی علی و معلولی دارند و روی هم رفته، زنجیره ی به هم پیوسته ای از علت ها و معلول ها را به وجود می آورند که به یک علت العلل ختم می شود. اما توسل به قانون علیت نیز، مشکلی را حل نمی کند، چرا که نسخت خود این قانون با هیچ دلیل محکم و قاطعی اثبات نشده و تنها یک پیش پنداشت (پیش فرض) است.
دوم، هتا اگر این قانون صحیح باشد، باز هم می توان پنداشت که جهان هستی از مجموعه های مستقل و بی ارتباط با یکدیگر تشکیل شده و هموندان هر مجموعه با هم رابطه ی علی و معلولی دارند و زنجیره ی علت ها و معلول ها در هر مجموعه به طور جداگانه و بی ارتباط با مجموعه های دیگر به یک "علت العلل" می رسد. اما اینکه آیا می توان برای هر مجموعه یک علت العلل جداگانه ای پنداشت یا اینکه همه ی مجموعه ها به یک علت العلل ختم می شوند و به عبارت دیگر اینکه در جهان هستی تنها یک علت العلل وجود دارد یا اینکه می توان وجود چند علت العلل را فرض کرد، ربطی به مقدمه ی ۱ ندارد، چرا که در این مقدمه سخن از یک نظم یگانه ی جهانی می رود و وجود مجموعه های جداگانه و بی ارتباط با هم نفی می شود و این مدعایی است که هتا با توسل به قانون فلسفی "علیت" هم قابل اثبات نیست.
ناگفته نماند که با استفاده از قانون علیت و برخی قواعد فلسفی دیگر در فلسفه ی اسلامی، می توان دلایلی محکم برای اثبات وحدت واجب الوجود اقامه کرد. به عبارت دیگر با تجزیه و تحلیل های فلسفی می توان نشان داد که "علت العلل" واجب الوجود است و تصور دو یا چند واجب الوجود به تناقض های عقلی و منطقی می انجامد و بدین ترتیب علت العلل موجودات جهان هستی - که همان واجب الوجود است -، نمی تواند چند گانه باشد. اما در اینجا دو نکته ی مهم را نباید فراموش کنیم:
نکته ی نخست این است که استدلال فلسفی مذکور (صرف نظر از درستی و استواری و یا ضعف و نادرستی آن)، دلیل عقلی مستقلی است که ربطی به استدلال مذکور در آیه ی مورد بحث ندارد و همه ی سخن در اینجا این است که استدلال آیه بر یکی بودن الله نادرست و ضعیف است، نه اینکه هیچ دلیلی بر یکتا پرستی نمی توان اقامه کرد.
دوم اینکه هتا اگر با دلایل عقلی و فلسفی مستقل بتوان وجود و وحدت "علت العلل" و یا "واجب الوجود" را اثبات کرد، باید به این پرسش مهم و سرنوشت ساز پاسخ گفت که:
"معادله ی واجب الوجود یا علت العلل برابر است با همان الله که در قرآن آمده، از کجا اثبات می شود ؟"
ادعای قرآن این است که "الله یکی است" و ادعای فلسفه این است که "علت العلل و یا واجب الوجود یکی است". اما آیا علت العلل یا واجب الوجود همان الله است ؟ این، پرسشی بزرگ و مهیب است که پاسخی با پشتوانه های عقلی و فلسفی محکم می طلبد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر