۱۳۹۷ تیر ۳, یکشنبه

انتقال ۱۰ هزار لیتر آب در ثانیه از ایران به کویت به مدت ۳۰ سال

یکی از ننگین ترین قراردادهای تاریخی، قرارداد ۳۰ ساله ی انتقال آب شیرین رودخانه ی کارون ایران به کشورک عرب الله پرست و ضد ایرانی کویت است که در سال ۱۳۸۲ و در زمان ریاست جمهوری آخوند "سید محمد خاتمی" به امضا رسیده است و این یکی از دلایل بی آبی کارون و شهرهای خوزستان می باشد.


اکنون چرا جمهوری اسلامی زیر بار چنین قراداد ننگینی می رود، می تواند دلایل فراوانی داشته باشد، اما آنچه برای رژیم آخوندی مهم بوده و است، چپاول ایران به هر شیوه ی ممکن می باشد. آنها به کمک سازمان تروریستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، همه چیز را می فروشند و تبدیل به پول می کنند تا حساب های بانکی خود را در آنسوی مرزها پر کنند

تنها همین پروژه ی ننگین انتقال آب به یک کشور دیگر که در جنگ ایران و عراق، تمام قد از دید عقیدتی و سیاسی و جهانی و در همه ی زمینه های لازم در عرصه های بین المللی پشتیبان رژیم بعثی عراق بود، در حالی که مردم در بی آبی به سر می برند، دلیل منطقی و به حق مردم برای خیزش علیه رژیم و سرنگونی آن می تواند باشد.

دلایل دیگر انعقاد چنین قرادادهایی را می توان در حاکمان غیر ایرانی و ایرانی ستیز ولایت فقیه جستجو کرد که نه تنها دغدغه ی ایران ندارند، بلکه دیکتاتور پیشین آن خمینی حرامزاده، تباری عرب و دیکتاتور کنونی آن به همراه دیگر سرکردگان قوه های قضاییه و مقننه و سرکردگان ارشد سپاه پاسداران و وزیران انتصابی، همگی خود تباری عراقی دارند. چنین افرادی نمی توانند میهن پرست باشند و برای ایران از دل و جان فعالیت کنند.

انعقاد قراداد انتقال آب به کویت در سال ۱۳۸۲ و در زمان روباه سبز سید محمد خاتمی بسته شد و هم زمان در یزد نیز، یک کارخانه ی پولاد آلیاژی به بهره برداری رسید که احتیاج به آب فراوانی دارد و برای این کارخانه ی پولاد، آب زاینده رود را به یزد لوله کشی کرده اند !!


ساخت چنین کارخانه ای در یک منطقه ی کویری به مانند یزد، به هیچ روی از لحاظ زیست محیطی مقرون به صرفه نیست و دلیل اصلی آن را می توان در برنامه ی کلان ضد ایرانی دشمنان سوگند خورده ی ایران از عرب و ترک گرفته تا انگل ایسی و دیگر چشم آبی ها یافت که از سوی رژیم دست نشانده ی ولایت فقیه کاربردی می شود.. آخوند، انگل مفت خواره ای است که به خاطر آموزه های خونریز و تحمیلی دینی و اسلامیش، نگاهش همیشه به سوی زادگاه و گور عمامان سقط شده اش در دل صحراهای تازی است، زیرا آنها نان دین را می خورند و بدین جهت باید هم گور عمامان را آباد کنند تا بتوانند صدها سال دیگر از این نادانی و خفت مردم در ایران، بهره کشی کرده و سود ببرند.

بدین جهت، نمی توان در تویله ی روحانیت از زرتشتی گرفته تا الله پرست، آن ارق ملی و میهن پرستی را جستجو کرد. نگاه آخوندها پیوسته به سوی نجف و کربلاست، ایران و ایرانی گری برای آنها معنایی ندارد و آنها ایران را برای نجف و کربلا می خواهند.

با این وصف، یک غلاده آخوند در سر حکومت نمی تواند و نمی خواهد به فاجعه های زیست محیطی چنین پروژه هایی بیندیشد و هنگامی که کم سواد ترین افراد یک کشور الله زده و فلج مغزی، حکومت را مصادره می کنند، نباید چیزی به جز ویرانی از آنها انتظار داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر