ساعت ۴ بامداد روز سوم شهریور ماه سال ۱۳۲۰ فرار خورشیدی، به سرجوخه "ملک محمدی" در پاسگاه مرزبانی "جلفا" در استان آذربایجان شرقی خبر می دهند که لشگری سترگ از ارتش سرخ شوروی به سوی مرز می آید و قصد دارد از "پل آهنی" گزشته و وارد کشور شود. سرجوخه خبر را به تبریز مخابره می کند و از آنجا هم به تهران. از پایتخت دستور می آید که پادگان را تخلیه کنید و بدون هیچ مقاومتی اجازه ی ورود ارتش شوروی را بدهید !! سرجوخه ی جسور خطاب به سربازانش می گوید:
"هر کسی می خواهد، برگردد. من اینجا می مانم. می خواهم از کشورم در برابر اجنبی ها دفاع کنم". ملک محمدی همراه با سرباز "عبدالله شهریاری"، "سید محمد رایی هاشمی" و سرباز دیگری هم سوگند می شوند و می مانند.
هنگامی که نخستین نفربر شوروی قصد گزر از پل آهنی را دارد، سرباز شهریاری به سوی راننده ی آن شلیک می کند و سرباز روس را از پای درمی آورد. درگیری سنگینی بین نیروهای کاملن مسلح ارتش شوروی و سرجوخه و ۳ سربازش درمی گیرد. این درگیری به گفته ی شاهدان ماجرا که مشروح آن در اسناد دانشکده ی نظامی روسیه هم موجود است، ۴۸ ساعت به درازا می انجامد و در نهایت سرجوخه محمدی همراه با دو سرباز دیگرش عبد الله شهریاری و سید محمد رایی هاشمی، زیر آتش شدید توپخانه ی لشگر ۴۷ شوروی به شهادت می رسند. نفر چارم برای رساندن خبر ورود لشگر ۴۷، به دستور سرجوخه ملک محمدی ساعتی پیش از شهادت هم رزمانش بسوی تبریز رفته بود.
سرلشگر "نوویکف" فرمانده ی لشگر ۴۷ شوروی، هنگامی که متوجه می شود سربازان ایرانی کشته شده اند، از پل آهنی گزر می کند و وارد خاک کشور می شود. او هنگامی که فهمید ۴۸ ساعت است که تنها با ۳ سرباز جنگیده، به نشانه ی احترام، یکی از درجه هایش را از روی دوشش باز کرد و روی سینه ی سرجوخه محمدی گزاشت و از چوپانی خواست ۳ سرباز شجاع را به شیوه ی مسلمانان در کنار پل آهنی دفن کنند. تدفین این ۳ سرباز به خاطر میهن پرستیشان، با تشریفات نظامی از سوی لشگر ۴۷ ارتش دشمن صورت گرفت. بر روی سنگ آرامگاه هر سه نوشته شده است "آرامگاه ژاندارم شهید" که در شهریور ماه ۱۳۲۰ در راه انجام وظیفه ی ملی و نه دولتی، در برابر مهاجمین ایستادگی کردند و به شهادت رسیدند.
هنگامی که نخستین نفربر شوروی قصد گزر از پل آهنی را دارد، سرباز شهریاری به سوی راننده ی آن شلیک می کند و سرباز روس را از پای درمی آورد. درگیری سنگینی بین نیروهای کاملن مسلح ارتش شوروی و سرجوخه و ۳ سربازش درمی گیرد. این درگیری به گفته ی شاهدان ماجرا که مشروح آن در اسناد دانشکده ی نظامی روسیه هم موجود است، ۴۸ ساعت به درازا می انجامد و در نهایت سرجوخه محمدی همراه با دو سرباز دیگرش عبد الله شهریاری و سید محمد رایی هاشمی، زیر آتش شدید توپخانه ی لشگر ۴۷ شوروی به شهادت می رسند. نفر چارم برای رساندن خبر ورود لشگر ۴۷، به دستور سرجوخه ملک محمدی ساعتی پیش از شهادت هم رزمانش بسوی تبریز رفته بود.
سرلشگر "نوویکف" فرمانده ی لشگر ۴۷ شوروی، هنگامی که متوجه می شود سربازان ایرانی کشته شده اند، از پل آهنی گزر می کند و وارد خاک کشور می شود. او هنگامی که فهمید ۴۸ ساعت است که تنها با ۳ سرباز جنگیده، به نشانه ی احترام، یکی از درجه هایش را از روی دوشش باز کرد و روی سینه ی سرجوخه محمدی گزاشت و از چوپانی خواست ۳ سرباز شجاع را به شیوه ی مسلمانان در کنار پل آهنی دفن کنند. تدفین این ۳ سرباز به خاطر میهن پرستیشان، با تشریفات نظامی از سوی لشگر ۴۷ ارتش دشمن صورت گرفت. بر روی سنگ آرامگاه هر سه نوشته شده است "آرامگاه ژاندارم شهید" که در شهریور ماه ۱۳۲۰ در راه انجام وظیفه ی ملی و نه دولتی، در برابر مهاجمین ایستادگی کردند و به شهادت رسیدند.
بر بالای آرامگاه آنان این بیت شعر نقش بسته است:
هر چند آغشته شد به خون پیرهن ما
شد جامه سربازی ما هم کفن ما
شادیم ز جانبازی خود در شکم خاک
پاینده و جاوید بماند وتن ما
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر