هدیه ی زادروز ۱۲ سالگی دخترک، ثبت نام در کلاس نقاشی دوست صمیمی پدرش بود. یک استاد نقاشی که همیشه دختر را "جوجه ی من" خطاب می کرد.
هنگامی که پا به کلاس استاد گزاشت، متوجه شد استاد همیشه در اتاقش تدریس خصوصی می کند و این شاگردهای قدیمی او هستند که کار تدریس گروهی را بر عهده دارند. پس از دوهفته، نقاش پیر به او می گوید: "جوجه ی من، تو خیلی با استعدادی !! از جلسه ی بعد به طور خصوصی به تو درس می دهم"؛ و این آغاز پایان دخترک بود.
هر روز هنگامی که در سالن، هنرجویان در حال طراحی و نقاشی بودند، نقاش در اتاق خود به یکی از جوجه هایش رسیدگی می کرد !!
سن و سال هم برایش اسلن مطرح نبود. تنها تلاش می کرد عطش اعتیاد به سکس خود را بخواباند. دخترک قصه ی ما سرانجام در ۱۷ سالگی و به بهانه ی کنکور، توانست از شر استاد رها شود، اما جوجه های هم کلاسی او نه. سال ها از آن جریانان گزشته و دختر اینک شوهر کرده است، اما توان جنسی ندارد. افسردگی شدید و کابوس ها و شب ادراری ها، همه ی آنچه که پزشکان آن را "اختلال پس از آسیب روانی" (PTSD) می خوانند.
جوجه های هم کلاسی اما، راه رهایی پیدا نکردند و ماندند. عادت کردند و عاشق شدند و به رقابتی بیمار گونه بر سر فتح قلب یخی استاد پرداختند. استاد پیر نقاش، اینک جوجه نه که جوجی کشی داشت و برده هایی مطیع. پس جوجه های خود را به فانتزی های غریب خود کشید و این بازی در همه ی این سال ها ادامه پیدا کرد تا امروز. هتا خودکشی منجر به مرگ یکی از جوجه ها و فروپاشی عصبی جوجه ای دیگر و در نهایت تعطیلی آموزشگاهش، خللی در رفتار او ایجاد نکرد، چرا که او استاد بزرگ است و خادم فرهنگ و هنر ایران و دلیلی ندارد که به گفته ی "مجید ملا نوروزی" فرنشین پیشین دفتر تجسمی وزارت ارشاد رژیم، "این پیرمرد را به خاطر شیطنت های خاص دوران کهنسالی" بازخواست کنیم !!
برخی روابط بیمارگونه ی نقاش پیشکسوت با این جوجه های قربانی را، حریم شخصی قلمداد می کنند و اگر یکی از آنها معترض شود، فاحشه خوانده خواهد شد و از همه جا رانده می شود.
دخترک از دوازده سالگیش می گوید و از نخستین گایش از سوراخ کون (دخول فی المقعد) در اتاق نقاش پیر. آن هم زمانی که هنرجویان در سالن و به فاصله ی چند متری از اتاق، مشغول طراحی بازی بوده اند !!
فریادی جگرخراش که هیچ گاه از گلویش خارج نشد. از گلوی کدام یک از آن قربانیان نوجوان (جوجه ها) صدایی درآمد ؟ کدام گوش شنوا ؟ مگر کسی باور می کرد ؟ هتا امروز که نامه های جنسی نقاش پیر لو رفته و مردم فرهیخته ی این تمدن هفت ملیون ساله، طبق معمول و بر عادت دلقک هایی که پدران و مادرانشان باشند، با آن جک و لطیفه می سازند هم، باز کسی باور نمی کند. به یقین هم برسند می گویند که خود دخترها راضی بوده اند، فاحشه بوده اند.
این خفت زدگی پس از الله زدگی است.
افشین پرورش
ویرایش: داریوش افشار
افشای فساد اخلاقی آیدین آغداشلو و تجاوزهای جنسی گسترده ی وی به هنرجویان دختر زیر هژده سال |
هر روز هنگامی که در سالن، هنرجویان در حال طراحی و نقاشی بودند، نقاش در اتاق خود به یکی از جوجه هایش رسیدگی می کرد !!
سن و سال هم برایش اسلن مطرح نبود. تنها تلاش می کرد عطش اعتیاد به سکس خود را بخواباند. دخترک قصه ی ما سرانجام در ۱۷ سالگی و به بهانه ی کنکور، توانست از شر استاد رها شود، اما جوجه های هم کلاسی او نه. سال ها از آن جریانان گزشته و دختر اینک شوهر کرده است، اما توان جنسی ندارد. افسردگی شدید و کابوس ها و شب ادراری ها، همه ی آنچه که پزشکان آن را "اختلال پس از آسیب روانی" (PTSD) می خوانند.
جوجه های هم کلاسی اما، راه رهایی پیدا نکردند و ماندند. عادت کردند و عاشق شدند و به رقابتی بیمار گونه بر سر فتح قلب یخی استاد پرداختند. استاد پیر نقاش، اینک جوجه نه که جوجی کشی داشت و برده هایی مطیع. پس جوجه های خود را به فانتزی های غریب خود کشید و این بازی در همه ی این سال ها ادامه پیدا کرد تا امروز. هتا خودکشی منجر به مرگ یکی از جوجه ها و فروپاشی عصبی جوجه ای دیگر و در نهایت تعطیلی آموزشگاهش، خللی در رفتار او ایجاد نکرد، چرا که او استاد بزرگ است و خادم فرهنگ و هنر ایران و دلیلی ندارد که به گفته ی "مجید ملا نوروزی" فرنشین پیشین دفتر تجسمی وزارت ارشاد رژیم، "این پیرمرد را به خاطر شیطنت های خاص دوران کهنسالی" بازخواست کنیم !!
آیدن آغداشلو، پیر نقاشی که تنه به تنه ی استاد توسی قاری قرآن الکزا می زند |
دخترک از دوازده سالگیش می گوید و از نخستین گایش از سوراخ کون (دخول فی المقعد) در اتاق نقاش پیر. آن هم زمانی که هنرجویان در سالن و به فاصله ی چند متری از اتاق، مشغول طراحی بازی بوده اند !!
فریادی جگرخراش که هیچ گاه از گلویش خارج نشد. از گلوی کدام یک از آن قربانیان نوجوان (جوجه ها) صدایی درآمد ؟ کدام گوش شنوا ؟ مگر کسی باور می کرد ؟ هتا امروز که نامه های جنسی نقاش پیر لو رفته و مردم فرهیخته ی این تمدن هفت ملیون ساله، طبق معمول و بر عادت دلقک هایی که پدران و مادرانشان باشند، با آن جک و لطیفه می سازند هم، باز کسی باور نمی کند. به یقین هم برسند می گویند که خود دخترها راضی بوده اند، فاحشه بوده اند.
این خفت زدگی پس از الله زدگی است.
افشین پرورش
ویرایش: داریوش افشار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر