عمام اوسین، آن سگ توله ی صحرای عرب، شلغمی که علیه بلغمی شورش کرد تا ثروت به دست آمده از چپاول و کشتار ایرانیان، در خانواده ی زیر اله بیت محمدش را موروثی کند، هزار و بوقی سال پیش در چنین روزهایی به دست هم خون و هم آیین و هم تبار خود به خاک هلاک غلتید.
اوسین که کوچک تر از حسن خطر بود، هرگز فکرش را نمی کرد که همان ایرانیانی که تخم عرب آنها را از راه تجاوز پس انداخته بود، آنچنان بر سر و سین خود بکوبند و نان شبشان را از موهومات غیبی و دعای خیر مردار کرب و بلا التماس کنند که هتا کافر و کومونیست تروریستشان، گل سرخی هم، پدر این عمام حمام را نخستین سوسیالیست جهان بخواند!
«تفکر قجری» ایرانیان را هتا پهلوی هم درمان نکرد. ایرانیان، آنقدر بر سنگ رذالت اسلامی خود محکم ایستاده اند که فاحشه ی بریتانیا گمان می کند اگر آنها مردم او بودند، قاره های بیشتری را در کام خود فرو می برد و راضی به فالکلند و جبل الطارق اشغالی و کانادا و استرالیا و دمکرات های آمریکا نمی شد.
از پس رستاخیز مشروطیت علیه اسلام و دکان پادشاهی قجری ایران بر باد ده، که چنگال معنویت عمامزاده هایش تا هنوز در گوشت و پوست بردگان بزدل آریایی و ترک آریایی فرو رفته، تا به امروز که از هزرط محمد مصدق دله السلطنه گزشته و به مریم قجر دو شوهر رسیده ایم، از یکسو وخامت اسلام ناب محمدی پایش را بر گرده ی ایرانیان گزارده و از یکسو، بحران چپ مغزی و ویرانی مشتی زباله های خمینی در رفته ی پنجاه و هفتی، ایران را تهدید می کند.
آنها، تهدید امنیت تاریخی و چیزی بیشتر از تهدید امنیت ملیند. آنجا که نقشه ی خود رژیم و اپوزوسیون اسلام پناه مارکسیست تروریستش، هر دو تیغه های یک قیچیند که قصدشان بیرون کردن «مهر ایران» از دل ایرانیان است و تاکنون نیز بسیار پیروز بوده اند.
هیچ چیز و هیچ کس جز یک انقلاب آرام از درون مرز نمی تواند افقی نو از برای آزادی را نوید دهد. درست آنست که شاهزاده را نماینده ی مهر ایران دانست، آنگونه که وی در پیکار خود با اسلام حکومتی و فقاهتی ایستاده است.
زمین جمهوری اسلامی در حال لرزش های هر چه شدیدتری است و با روند مرگ تدریجی سرکردگان رژیم اسلامی، روند تحول با دستگیری عوامل مخرب، خائن و جنایتکار، می تواند فرایند همه پرسی از درون و دگردیسی قانون اساسی به قانون اساسی مشروطه ی دوم را کلید بزند.
با مرگ ایزد نشان حرامزاده، سید علی خامنه ای، این تاق بر سر خود مزدوران دمکرات ها و لیبرال های نشسته در پاریس و لندن و واشنگتن و مسکو ویران خواهد شد. پرستندگان مائو و استالین و نوکران چپ جهانی و جهان وطنان از ذات بی شرف، باید که پیش از سرنگونی رژیم و توان فرار به غرب، در ایران جمهوری اسلامی دستگیر و محاکمه شوند تا نوبت براندازی به خود مدیران ارشد رژیم برسد.
این شما و این سگ توله ی علی، اوسین، که در بهشت زناکاران مقدس در بهشت، به شهوترانی و تن آسایی با شراب و هوری و غلمان مشغول است.
نان، نام اعظم خداوند، شیتان است. نانی که از زمین بر می آید، زمینی که نخستین کشاورز آن همانا پیامبر شیتان، قابیل، بود. او که در پی تبعیض الهی مورد خشم آن غدار آسمانی غیر انسانی قرار گرفت و تمدن بشریت را در شرق متبلور و در غرب به اوج رساند و خدایی که بارها انسان را در آتلانتیس و لموریا و سیل جهانی قتل عام کرده است، دشمن انسان، و شیتان دوست انسان و پدر شیتان پرستان است.
راه راست، آن صراط مستقیم را، هیچ کس، هتا رانندگان هم باور ندارند و همه می دانند که بنا بر مصلحت و منفعت، گاهی باید جهت فرمان را به هر سویی که نیازهای انسان را تامین می کند و منافع او را لحاظ می گرداند، چرخاند.
روزگاری در این کشور، مالیات ۱۰۰ درصدی از اماکن الله فروشی خواهیم گرفت و آخوند و توله آخوند و آخوند صفت را به آبادانی کویر و دشت وا خواهیم داشت و این بار نه چون رضا شاه بزرگ مدارا می کنیم، که سر مار را خواهیم زد و ریشه ی کثافات دینی، از زرتشت تا محمد را، از ریشه بیرون خواهیم کشید.
هله ای شیتان، پدر ما ای پادشاه زمین و سرور جهنم. درود گناهکاران و عصیان ورزان بر تو باد که در مجال تو، آزادی سقف ندارد و امید بی وجود، مضحکه ی آرزوهای بزرگ و جاودان ماست. قبای تاریخ از برای قامت کامکار تو کوتاه است و ترس الله و الله پرستان از تو نهایتی ندارد. سایه ی تو، آرامش خورشید ماست و در تاریکی تو می توان انسانیت و استعدادهایش را کشف کرد و شکوفاند. ای آغازین و ای واپسین، ای سردار مرگ که در زندگی انسان می کوشی، عشقمان را شعله ور ساز و خردمان را بران، تا دشمنان خویش و تو را فرجام شرارت دهیم، آنگونه که قانون و اراده ی ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر