۱۳۹۵ خرداد ۱۳, پنجشنبه

شاخ به شاخ با بشقاب پرنده




رویداد برخورد نیروی هوایی ایران با یک  چپن (یا چیز پرنده‌ ی ناشناس واژه ای همتراز UFO است که خودم ساخته ام. -داریوش افشار) در دید بسیاری از متخصصان یکی از شگفت‌ انگیزترین رویدادهای تاریخ در نوع خود است.

در کمتر کشوری می‌ توان گزارش‌ های برخورد نظامی با پدیده‌ ی چپن را با این میزان استناد و شفافیت در آگاهی رسانی به مردم مشاهده کرد. این رویداد از سوی شمار بسیاری از شهروندان تهران هم دیده شد و پسین ها از سوی رسانه‌ ها نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت. آیا آماده‌ اید با داستان بزرگ‌ ترین ماجرای برخورد نیروی هوایی ایران با یک بشقاب پرنده آشنا شوید ؟

همه چیز با چند تلفن آغاز شد. حدود ساعت ده‌ و نیم شب ۲۹ شهریور ۱۳۵۵، بانویی طی یک تماس تلفنی با برج مراقبت فرودگاه مهرآباد، وجود چیزی نورانی را بر فراز منزل خود گزارش کرد. به گفته‌ ی او، این چیز به مانند پروانه‌ ی خودرو، هشت‌ پره و چارپره شده و با نورهایی عجیب بر فراز خانه‌ ی او در خیابان شریعتی امروزی شناور بود. مسئول برج مراقبت یعنی آقای "حسین پیروزی"، این تماس را یک مزاحمت یا شوخی تلقی کرد و به کار خود ادامه داد، اما کمی پس از آن یک مرد و یک زن دیگر از منطقه‌ ی شمیران تماس گرفتند و وجود این چیز در آسمان شهر را به اطلاع برج مراقبت رساندند. سرانجام حسین پیروزی با رفتن روی بالکن برج مراقبت، این چیز را مشاهده کرد. به گفته‌ ی او، این چیز یک نور چشمک‌ زن سرخ رنگ در مرکز و دو نور آبی‌ رنگ در دو طرف خود داشت. در همان حال، شکلش دگرش یافت و به رنگ سرخ آتشین و سپس به شکل‌ هایی مختلف مانند ستاره‌ ای و گردونه ای با رنگ‌ های نارنجی، زرد، سبز و بنفش درآمد. در همین حال، چیز نورانی در چشم برهم‌ زدنی از شمال تهران به نیمروز شهر جهید.

همکاران پیروزی در برج مراقبت، ابتدا تصور کردند آنها چند چیز متمایزند، اما سپس متوجه شدند که تنها با یک چیز روبرو هستند. این جسم در نهایت بر فراز کوه "بی‌ بی شهر بانو" بازایستاد. شدت روشناییش به حدی بود که تنه اش دیده نمی‌ شد. به همین دلیل هم در آن زمان، کسی قادر به گمانه زنی ابعادش نبود. تنها از شیوه ی حرکتش می‌ شد حدس زد که سرعتش چند برابر سرعت صوت است.

پیروزی پس از مشاهده‌ ی رفتار نامتعارف این جسم، با پایگاه نیروی هوایی تماس گرفت. آن شب، معاون فرماندهی عملیاتی نیروی هوایی، تیمسار یوسفی (جانشین تیمسار آذربرزین) بود. او پس از این تماس، جسم را با چشم غیرمسلح دید و پس از اینکه متوجه شد این نور، متعلق به سیاره‌ ی ناهید نیست، بی درنگ دستور "برخاست اضطراری هواپیما" را صادر کرد.

پایگاه نیروی هوایی "شاهرخی" در همدان ("نوژه"ی کنونی)، در فاصله‌ ی ۲۸۰ کیلومتری باختر تهران جای دارد. در این پایگاه همیشه دو تن برای پروازهای یک دقیقه‌ ای کشیک می‌ دادند و در حال آماده‌ باش بودند. این پایگاه به شوند نزدیکی به مرزهای باختری کشور، از اهمیت راهبردی بسیار بالایی برخوردار بود و این پروازهای یک دقیقه‌ ای، یکی از توانایی‌ های نظامی منحصر به‌ فرد کشور ما به شمار می‌ آید؛ بدین معنا که یک دقیقه پس از دریافت دستور "برخاست اضطراری هواپیما"، جنگنده‌ های "اف ۴" از باند فرودگاه عازم ماموریت می‌ شدند.

به این ترتیب، جنگنده‌ ای برای رویارویی با این جسم به سویش گسیل می‌ شود. بر اساس داده هایی که که در اختیار خلبان هواپیما "محمد جعفری" قرار داده بودند، جسم ناشناخته در ارتفاع پنج تا شش‌ هزار پایی از سطح زمین در حال پرواز و از فاصله‌ ی ۱۱۰ کیلومتری قابل مشاهده بوده است. اما خلبان به مرکز اعلام می‌ کند که جسم در ارتفاع سی‌ هزار پایی قرار دارد. او همچنین طی پیامی اعلام کرد روی دو موج UHF و VHF و همین‌ طور روی بسامد اضطراری خود، آوایی به مانند بنگ‌ بنگ می شنود. البته در همان زمان، شنیدن این آوا از سوی دو هواپیمای دیگر متعلق به شرکت‌ های هواپیمایی "لوفتهانزا" و "سوییس ایر" هم به برج مراقبت گزارش شده بود.

خلبان جعفری با اینکه سرعتی نزدیک به سرعت آوا داشت، تلاش کرد تا به این جسم نزدیک شود، اما جسم به آسانی فاصله‌ ی خود با هواپیما را نگاه می داشت و به دید می‌ رسید دستیابی به آن بسیار مشکل باشد. زمانی که جنگنده به فاصله‌ ی ۴۶ کیلومتری از جسم نورانی رسید، ناگهان تمام سامانه های ارتباطی و هدایت داخلی هواپیما از کار افتادند. از آنجا که سوخت هواپیما نیز در حال تمام شدن بود، خلبان جعفری تصمیم گرفت ماموریت خود را ترک کرده و به پایگاه شاهرخی برگردد. در همین هنگام، دستگاه‌ها دوباره به کار افتادند...

دا/۸

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر