برای ما ایرانیان، تظاهر به اسلام چیز کمی نیست و به خوبی با آن آشنا هستیم. اسلام برای ما ایرانیان، بنا به گفته ای، یک اسلام پنیری است که هر وقت دلمان خواست مقداری از آن را روی نان دلخواه خود می مالیم و به اندازه و کیفیتی که لازم می دانیم از آن در خوراک روزمره ی مادی و معنوی زندگی خود استفاده می کنیم.
ما اینقدر از این پنیر استفاده کرده ایم که بخشی از یاخته های هازمان ما را به خنگی گرفتار کرده است !!
اسلامی بودن با درد و ورم اسلام عزیز را داشتن، برای بیشتر ما ایرانیان، دو چیز متفاوت و جدای از یکدیگر هستند. بدین معنا که دستوراتی که اسلام صادر کرده است را به صرف مسلمان بودن می پذیریم اما به لحاظ شرایط و مصلحت، یا همان دل به خواهی گزینش کردن دستورات دین در زندگیمان، آنها را کاربردی نمی کنیم و از اینرو، اسلام برای بیشتر ما ایرانیان، تبدیل به درد و ورم الزام آوری نشده است.
اما با این کژدار و مریز رفتار کردن با این دین بهیمه ای و بیابانی که با شمشیری آخته از دل صحرا بر پیکر فرهنگ و تمدن جهان و از جمله ایران تاخته است، دیگر نمی توان زیست. دیگر نمی توان و نباید با این اهریمن خوش خرام که دل های بسیاری را مسحور خود کرده و روحیه ی انسانی بسیاری را مسخ نموده است، کژدار و مریز برخورد کرد. باید تکلیفمان را با این دین توحش و زور، یک بار و برای همیشه روشن کنیم.
شما شاید خود از آن دسته مسلمانانی باشید که نه نماز می گزارید و نه روزه می گیرید و نه خمس و زکات می دهید و نه برده داری می کنید و دست از نوشیدن مسکرات می کشید. این نمونه ی آشکار یک "اسلام پنیری و تظاهر به اسلام" است !!
زنان ایرانی خوانندگی می کنند و اصولن در فرهنگ ایرانی، موسیقی نه تنها بر خلاف اسلام حرام نیست، که از واجبات معرفت فرهنگی و عرفان ایرانی برشمرده می شود.
اسلام، منبع درآمد سرشاری برای صحرای عربستان است. افزون بر نفت، مفت خوارگان عرب با مکیدن خون ایمان دله های الله پرست، ارتزاق می کنند و گزافه سر می دهند که این الله است که روزی دهنده است !! ایران در چنبره ی هشت پای اسلام گرفتار است و همه ی رسانه ها بر این تبل می کوبند که اسلام با آزادی و دمکراسی و حقوق بشر منافات و ضدیت ندارد !!
شیرینک عبادی الله پرست، لچک عربی اسلامی را از سرش انداخته، اما هنوز به درد و ورم اسلام عزیز گرفتار است و بر این باور است که حقوق بشر اسلامی، امری است ممکن و شدنی !!
از سوی دیگر، خواننده ی زن الله پرست به اجرای نمایش خوانندگی می پردازد، آن هم با حجاب اسلامی !!
اینها همه، یک التقاط مسخره و متعفن از برای نگاه داشت دین و دستگاه سرکوب و خرافه پراکنی و مغزشویی و مهار ذهنی مردمی است که ۱۴۰۰ سال است داغ ننگ اسلام تحمیلی را بر پیشانی خود دارند و هزاران گور عمام زاده ی کوچک و بزرگ، چنگال خود را بر جان این ملت بدبخت فروکرده اند و در عوض گرفتن پول و سرسپردگی مومنین بالله، آنان را شفا می دهند، به بهشت می فرستند، گناهانشان را می بخشند و برایشان زوج مناسب پیدا می کنند !!
خریت و بلاهت در ایران الله زده، حد و نهایت ندارد. با آتش زدن مسجد و حسینیه، نمی توان دین و دستور کار دین برای سرکوب آزادی های انسان را از بین برد. این تنها آموزش از کودکی است که می تواند یک انسان را از مغزشویی شدن به وسیله ی دین و از سوی دین فروشان، بازدارد، او را و آزادی اندیشه و اختیار و اراده ی آزادش را نجات دهد.
آنان با خشونت و شمشیر بر ما و کشورمان چیره شدند و با دروغ و فریب و تظاهر به خوب بودن، بر این تسلط خود ادامه می دهند. امروز اسلام دیگر نمی خواهد شما این تصور را داشته باشید که دینی است برخاسته از دل صحرایی خشمگین و بی مدارا و تشنه ی خون و قدرت و پول و آسایش.
اسلام، امروز می خواهد با ظاهری زیبا و فریبنده و تظاهر به آزادی و دروغ گویی و دروغ زنی، به حکمرانی ستمکارانه و جفاکارانه اش ادامه دهد. این دین است که سرشت آن با خوی آزادی و میل به سرکشی انسانی در تضاد است؛ دین را آورده اند تا ما را مهار کند و بر ما فرمان براند. ما خود بر خود فرمان خواهیم راند و این بن مایه و تعریف حکومت دمکراتیک است.
سکولاریسم به شما نمی گوید دین الزامن مزخرف و چرند است. سکولاریسم شما را مسخ می کند و این نسخه ی جعلی را به شما می دهد که دین هم حق دارد در هازمان آزاد، به جولان نکبت بار و سرکوبگرانه ی خود ادامه دهد و مغزها را با دروغ و خرافات شستشو دهد و هتا حزب سیاسی راه اندازی کند و در مجلس شرکت نماید !!
سکولاریسم، یک دوره ی درمان و گزرا و البته الزامی بود. ما می بایست از پس این گزار، به رویکرد تازه ی دیگری برسیم. به آنجا که دیگر بر اساس سکولاریسم نه تنها دین از دولت (مجریه) جدا باشد، که از کل سیاست و حکومت (مقننه، مجریه، قضاییه) جدا باشد. سکولاریسم خوب است، اما دیگر کافی نیست و اگر برای کشور خود این نسخه را تجویز می کنیم، راه نادرستی را در پیش گرفته ایم و آنچه که به دست خواهیم آورد، شاید چیزی باشد که فرانسه یا بریتانیا در ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال پیش از این به دست آورده اند.
از خود بپرسید که چگونه است که همه ی اپوزوسیون های رژیم خونریز ولایت فقیه، دم از سکولاریسم می زنند، اما در کردار بسیاری از آنان، همچنان خوی اسلام پناهی و دین زدگی و سرسپردگی به قاموس دین و البته اسلام کزا وجود دارد. به مجاهدین خلق نگاه کنید... آنان همچنان که خود را دمکرات و سکولار می دانند، اما هتا دست از لچک عربی اسلامی خود نشسته اند و روزهای کزایی آشورا و تاسوآ را با تظاهر به سوگواری برای حسین، به کوفتن سر و سینه مشغول می شوند که چه شده ؟! هیچ، ۱۴۰۰ سال پیش از این، دو پسر امو با یکدیگر به جنگ برخاسته اند و یکی دیگری را سلاخی کرده !!
جمهوری اسلامی:
مرگ بر مجاهدین و کفار !!
یا حسین، میر حسین !!
حسین سردار شهیدان !!
همین جستار در کیهان سوئد
ما اینقدر از این پنیر استفاده کرده ایم که بخشی از یاخته های هازمان ما را به خنگی گرفتار کرده است !!
کس خل المجانین، رابعة بنت اسکول از نوادگان هزرط |
اما با این کژدار و مریز رفتار کردن با این دین بهیمه ای و بیابانی که با شمشیری آخته از دل صحرا بر پیکر فرهنگ و تمدن جهان و از جمله ایران تاخته است، دیگر نمی توان زیست. دیگر نمی توان و نباید با این اهریمن خوش خرام که دل های بسیاری را مسحور خود کرده و روحیه ی انسانی بسیاری را مسخ نموده است، کژدار و مریز برخورد کرد. باید تکلیفمان را با این دین توحش و زور، یک بار و برای همیشه روشن کنیم.
شما شاید خود از آن دسته مسلمانانی باشید که نه نماز می گزارید و نه روزه می گیرید و نه خمس و زکات می دهید و نه برده داری می کنید و دست از نوشیدن مسکرات می کشید. این نمونه ی آشکار یک "اسلام پنیری و تظاهر به اسلام" است !!
زنان ایرانی خوانندگی می کنند و اصولن در فرهنگ ایرانی، موسیقی نه تنها بر خلاف اسلام حرام نیست، که از واجبات معرفت فرهنگی و عرفان ایرانی برشمرده می شود.
اسلام، منبع درآمد سرشاری برای صحرای عربستان است. افزون بر نفت، مفت خوارگان عرب با مکیدن خون ایمان دله های الله پرست، ارتزاق می کنند و گزافه سر می دهند که این الله است که روزی دهنده است !! ایران در چنبره ی هشت پای اسلام گرفتار است و همه ی رسانه ها بر این تبل می کوبند که اسلام با آزادی و دمکراسی و حقوق بشر منافات و ضدیت ندارد !!
شیرینک عبادی الله پرست، لچک عربی اسلامی را از سرش انداخته، اما هنوز به درد و ورم اسلام عزیز گرفتار است و بر این باور است که حقوق بشر اسلامی، امری است ممکن و شدنی !!
از سوی دیگر، خواننده ی زن الله پرست به اجرای نمایش خوانندگی می پردازد، آن هم با حجاب اسلامی !!
اینها همه، یک التقاط مسخره و متعفن از برای نگاه داشت دین و دستگاه سرکوب و خرافه پراکنی و مغزشویی و مهار ذهنی مردمی است که ۱۴۰۰ سال است داغ ننگ اسلام تحمیلی را بر پیشانی خود دارند و هزاران گور عمام زاده ی کوچک و بزرگ، چنگال خود را بر جان این ملت بدبخت فروکرده اند و در عوض گرفتن پول و سرسپردگی مومنین بالله، آنان را شفا می دهند، به بهشت می فرستند، گناهانشان را می بخشند و برایشان زوج مناسب پیدا می کنند !!
خریت و بلاهت در ایران الله زده، حد و نهایت ندارد. با آتش زدن مسجد و حسینیه، نمی توان دین و دستور کار دین برای سرکوب آزادی های انسان را از بین برد. این تنها آموزش از کودکی است که می تواند یک انسان را از مغزشویی شدن به وسیله ی دین و از سوی دین فروشان، بازدارد، او را و آزادی اندیشه و اختیار و اراده ی آزادش را نجات دهد.
آنان با خشونت و شمشیر بر ما و کشورمان چیره شدند و با دروغ و فریب و تظاهر به خوب بودن، بر این تسلط خود ادامه می دهند. امروز اسلام دیگر نمی خواهد شما این تصور را داشته باشید که دینی است برخاسته از دل صحرایی خشمگین و بی مدارا و تشنه ی خون و قدرت و پول و آسایش.
اسلام، امروز می خواهد با ظاهری زیبا و فریبنده و تظاهر به آزادی و دروغ گویی و دروغ زنی، به حکمرانی ستمکارانه و جفاکارانه اش ادامه دهد. این دین است که سرشت آن با خوی آزادی و میل به سرکشی انسانی در تضاد است؛ دین را آورده اند تا ما را مهار کند و بر ما فرمان براند. ما خود بر خود فرمان خواهیم راند و این بن مایه و تعریف حکومت دمکراتیک است.
سکولاریسم به شما نمی گوید دین الزامن مزخرف و چرند است. سکولاریسم شما را مسخ می کند و این نسخه ی جعلی را به شما می دهد که دین هم حق دارد در هازمان آزاد، به جولان نکبت بار و سرکوبگرانه ی خود ادامه دهد و مغزها را با دروغ و خرافات شستشو دهد و هتا حزب سیاسی راه اندازی کند و در مجلس شرکت نماید !!
سکولاریسم، یک دوره ی درمان و گزرا و البته الزامی بود. ما می بایست از پس این گزار، به رویکرد تازه ی دیگری برسیم. به آنجا که دیگر بر اساس سکولاریسم نه تنها دین از دولت (مجریه) جدا باشد، که از کل سیاست و حکومت (مقننه، مجریه، قضاییه) جدا باشد. سکولاریسم خوب است، اما دیگر کافی نیست و اگر برای کشور خود این نسخه را تجویز می کنیم، راه نادرستی را در پیش گرفته ایم و آنچه که به دست خواهیم آورد، شاید چیزی باشد که فرانسه یا بریتانیا در ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال پیش از این به دست آورده اند.
از خود بپرسید که چگونه است که همه ی اپوزوسیون های رژیم خونریز ولایت فقیه، دم از سکولاریسم می زنند، اما در کردار بسیاری از آنان، همچنان خوی اسلام پناهی و دین زدگی و سرسپردگی به قاموس دین و البته اسلام کزا وجود دارد. به مجاهدین خلق نگاه کنید... آنان همچنان که خود را دمکرات و سکولار می دانند، اما هتا دست از لچک عربی اسلامی خود نشسته اند و روزهای کزایی آشورا و تاسوآ را با تظاهر به سوگواری برای حسین، به کوفتن سر و سینه مشغول می شوند که چه شده ؟! هیچ، ۱۴۰۰ سال پیش از این، دو پسر امو با یکدیگر به جنگ برخاسته اند و یکی دیگری را سلاخی کرده !!
جمهوری اسلامی:
مرگ بر مجاهدین و کفار !!
یا حسین، میر حسین !!
حسین سردار شهیدان !!
همین جستار در کیهان سوئد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر