در ایران پادشاهی که خار چشم همه بود، دشمنان تاریخی ایران یعنی کشورهای الله زده عمدتن عرب، بنا به گفته ی درست زنده یاد "صادق هدایت"، همگی منتظر فرصت مغتنمی بودند که در نخستین فرصت، انتقام نژاد بیابانگرد خودشان را بگیرند و آن همه زوزه کشی در گرد ایران، تنها پاییدن ما از سوی آن کفتاران بوده و هست.
در ایران پادشاهی که دوران ایرانسازش را رضا شاه بزرگ بنیان نهاد و به پیش برد و در روزگار پسر برومند و میهن پرستش، به بالندگی و شکوفایی می رسید، ایران حسادت جهان سومی های مارکس زده و الله زده را به عنوان نیروی دم دستی ارتجاعی و خرابکار نیز برانگیخت تا بازیچه ی حرص غربی هایی باشند که از روزگار دیرین نسبت به ایران و هتا نام ایرانی، تعصب و کینه دارند. این انگل های فاحشه ی بریتانیا و دمکرات ها و آن سوسیالیست های جهانی از چین تا روسیه.
شاهنشاه آریامهر که با استفاده از بیشینه ی توان ممکن کشور، توانسته بود در ارتباط با مسائل برون مرزی، ایران را به عنوان یک کشور باثبات، دارای برنامه ی متعهد و مسئول به جهان بشناساند، به عنوان یک وزنه ی قابل احتساب در صلح جهانی، توانست به سیادت بیگانگان در خلیج فارس و حوزه ی اقیانوس هند نیز پایان دهد و در طرح و برنامه های بسیار بلند پروازانه، می کوشید تا ایران را در آستانه ی ورود به "تمدن بزرگ"، به عنوان ششمین قدرت بزرگ صنعتی جهان و ابرقدرت آسیا درآورد.
برای حسودان و بدخواهان ایران، این پیشرفت های شگفتی آور ایران آن هم در عرض کمتر از بیست سال، نه تنها باور کردنی نبود، که موجب حسادت و خشم روزافزون آنها نیز شده بود.
شاه میهن پرست ایران اعلا حضرت "محمد رضا شاه پهلوی"، با راه اندازی لوله ی دوم گاز می رفت تا صنعت اروپا را به زیر سلطه ی خود درآورد و با داشتن بزرگ ترین ارتش غیر اتمی جهان، برنامه ی سترگ صنعتی شدن ایران، دسترسی زودهنگام به انرژی اتمی و بسیاری برنامه های دیگر، جهان حسود، بدخواه و ایرانستیز را در برابر این پرسش تمدنی و بنیادین قرار داد که ایران به کجا و تا کجا می خواهد پیش برود.
سونامی ۵۷ از برخورد ورقه های قاره ای مارکسیسم جهانی و امپریالیسم غربی شکل گرفت تا کرانه های ایران جاویدان از دریای مازندران تا خلیج همیشه پارس را درنوردد و ویرانی و تباهی را به نام قادسیه ای دیگر و با آخوندی حرامزاده به نام "خمینی" و هم پالگی های خمینی زاده اش، برای ایران عزیز به بار آورد.
اینگونه نیست که ضحاک همیشه بر اورنگ شاهی ایران نشیند و زود باشد که آفتاب مهر آریایی ایران، برای باری دیگر از خاور طلوع کند.
جاوید شاه
پاینده ایران
اعلا حضرت شاهنشاه آریامهر، پادشاه ایران |
شاهنشاه آریامهر که با استفاده از بیشینه ی توان ممکن کشور، توانسته بود در ارتباط با مسائل برون مرزی، ایران را به عنوان یک کشور باثبات، دارای برنامه ی متعهد و مسئول به جهان بشناساند، به عنوان یک وزنه ی قابل احتساب در صلح جهانی، توانست به سیادت بیگانگان در خلیج فارس و حوزه ی اقیانوس هند نیز پایان دهد و در طرح و برنامه های بسیار بلند پروازانه، می کوشید تا ایران را در آستانه ی ورود به "تمدن بزرگ"، به عنوان ششمین قدرت بزرگ صنعتی جهان و ابرقدرت آسیا درآورد.
برای حسودان و بدخواهان ایران، این پیشرفت های شگفتی آور ایران آن هم در عرض کمتر از بیست سال، نه تنها باور کردنی نبود، که موجب حسادت و خشم روزافزون آنها نیز شده بود.
صادق هدایت: عرب های پارچه ورمالیده، صورت های احمق، فینه به سر، قیافه های آب زیر کاه، عمامه ای با ریش ها و ناخن های هنا بسته و سرهای تراشیده، تسبیح می گرداندند و با نعلین و عبا و زیرشلواری گام می زدند |
سونامی ۵۷ از برخورد ورقه های قاره ای مارکسیسم جهانی و امپریالیسم غربی شکل گرفت تا کرانه های ایران جاویدان از دریای مازندران تا خلیج همیشه پارس را درنوردد و ویرانی و تباهی را به نام قادسیه ای دیگر و با آخوندی حرامزاده به نام "خمینی" و هم پالگی های خمینی زاده اش، برای ایران عزیز به بار آورد.
صادق هدایت: حس می کنم که همه ی زندگیم را توپ بازی در دست جنده ها و مادر قهبه ها بوده ام |
جاوید شاه
پاینده ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر