شاعر یونان باستان هزیود، جهان پیش از واژگونش را اینگونه توصیف می کند:
“انسان به مانند خدایان زیست، بدون گناه و هوس، آزار و رنج. در همراهی خرسند کننده ای با موجودات ایزدی (فرازمینیان ؟)، آنها روزهایشان را در آرامش و آسودگی گزراندند، در یک برابری کامل با همدیگر زیستند، با صمیمیت و اعتمادی دو سویه و عشق... با هم متحد شدند. زمین زیباتر بود تا به اکنون، و خود به خود تنوع فراوان میوه ها را فریاد می زد، انسان ها و هیوانان با یک زبان سخن گفتند و با یکدیگر گفتگو کردند (دور هم اندیشی ؟). انسان ها پس از گزشت یک صد سال، سرفن پسرانی تلقی می شدند. هیچ یک از ضعف های سالخوردگی را نداشتند تا آنان را بیازارد و هنگامی که به جایگاه هایی از زندگی برتر رفتند، یک خواب، یک مهربانانه بود.
“انسان به مانند خدایان زیست، بدون گناه و هوس، آزار و رنج. در همراهی خرسند کننده ای با موجودات ایزدی (فرازمینیان ؟)، آنها روزهایشان را در آرامش و آسودگی گزراندند، در یک برابری کامل با همدیگر زیستند، با صمیمیت و اعتمادی دو سویه و عشق... با هم متحد شدند. زمین زیباتر بود تا به اکنون، و خود به خود تنوع فراوان میوه ها را فریاد می زد، انسان ها و هیوانان با یک زبان سخن گفتند و با یکدیگر گفتگو کردند (دور هم اندیشی ؟). انسان ها پس از گزشت یک صد سال، سرفن پسرانی تلقی می شدند. هیچ یک از ضعف های سالخوردگی را نداشتند تا آنان را بیازارد و هنگامی که به جایگاه هایی از زندگی برتر رفتند، یک خواب، یک مهربانانه بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر