Google Ad

۱۳۹۷ مرداد ۹, سه‌شنبه

اوسین (غ) چگونه گور به گور شد

گور عمام اوسین تازی ۱۷ بار ویران شده و لاشه مرده ی هزرط در آن نیست


آخوند آدمخوار "خمینی حرامزاده"، خطاب به روضه خوان های قم در ۱۷ اُم تیر ماه ۱۳۵۸ گفت:

"هزار و چار صد سال است همین منبرها، همین روضه خوانی ها، این گریه ها، ما را حفظ کرده. هر روز باید گریه کنیم، هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد حفظ نمی شود. شما باید روضه بخوانید و مردم را به گریه وادار کنید".

این سخنان معنایش این است که بقا و راز ماندگاری رژیم، با خرافات و گورهای عمامان عرب گره خورده است؛ آن هم در سده ی ۲۱ اُم و در روزگار ارتباطات. استعمار هم، به ویژه استعمار انگل ستان، از قدیم و ندیم این آتش نادانی و خرافات را باد می زد و کلان شیادان اسلامی را که بیشتر وابسته به زر و زور بوده اند، به این امر مقدس دعوت می کرد تا جای پای خود را برای چپاول سفت تر کند.


دین، پیروان بی شعور می خواهد تا پشم و پیلشان را قیچی کند و شیرشان را بدوشد. مهم سینه زدن است و گریبان دریدن. آخوندها وجود و بقایشان با این امر گره خورده است. معلوم نیست درون این گورها چه کسانی خفته اند، مهم چاپیدن مردم است. راز کشف هر روز یک عمام زاده ی حرامزاده در ایران همین است. 

اما "منتصر عباسی" فرزند "متوکل"، پس از کشتن پدرش، در دوران خلافتش گورکاخ تازه ای رای عمام اوسین ساخت. گورکاخی بدون جنازه که تنها و تنها نقشی نمادین دارد. اما این گورکاخ در درازنای تاریخ از سوی شاهان صفوی و قجری، گسترش بسیار پیدا کرد و طلایی شد. جمهوری اسلامی هم در سال‌ های پس از سرنگونی "صدام حسین" به دست آمریکا، صدها ملیارد تومان هزینه ی گورکاخ های این حرامیان نوه ی محمدی در عراق کرد.

فضای همگانی گورکاخ ها را ده‌ ها هکتار گسترش دادند و گنبدهای زرین برای تک تک تازیان موسوم به ائمه ساختند..

کهن ترین و نخستین فرتور گرفته شده ا ز گور اوسین تازی در سال ۱۹۰۰

متوکل و ویران کردن قبر به سال ۲۳۶ فرار خورشیدی

این رویداد خجسته را "مسعودی" در "مروج الذهب" چنین بیان می کند:

"در سال ۲۳۶، متوکل به "ابراهیم دیزج" دستور داد که به کربلا رود و هر بنایی که هست ویران کند و هر کسی را که در آنجا ببیند، به قتل رساند یا سخت گوشمالی دهد. وی به کربلا آمد، کلنگ به دست گرفت، رفت بر بالای بام و گنبد و آغاز کرد به کلنگ زدن. در این هنگام، کارگرها به ویران کردن آنجا اقدام کردند".

"ابن خلکان" و صاحب "وفیات الاعیان" و "ابوالفدا"، همانند مروج الذهب در رویداد سال ۲۳۶، به اتفاق رای داستان را نقل کرده اند و از شواهد دیگر هم برای شخص جوینده اطمینان به وجود می آید که در سال یاد شده، ویرانی گورکاخ اوسین ابن آب طالبی روی داده است.


در کتاب "بحار الانوار" آمده است:
"یکی از محبین عمام اوسین می گوید: "در سال ۲۴۰ فرار خورشیدی، با ترس ‌و لرز به زیارت عمام اوسین مشرف شدم. دیدم که گاوها را به آن زمین بسته اند که آنجا را شیار نمایند".

در "شرح الشافیه" به نقل از "مثیر الاحزان" آمده است:
"متوکل دستور داد که آب به گور مقدس هزرط سید الشهدا ببندند. هنوز بیست و دو ذراع به گور حضرتش مانده بود که آب ها روی هم جمع شدند و سپس همانجا «آب سرگردان» (حائر) نامیده شد".

داستان‌ هایی که شیعیان سپس درباره ی نبرد کربلا ساخته‌ اند، اگر جدی گرفته شوند، معلوم نیست اساسن یزید چیزی از جسد عمام اوسین باقی گزارده باشد تا باقی مانده ی آن پیکر را شیعیان در جای معینی دفن کرده باشند. با این همه، بر اساس منابع شیعیان، "مختار ابن ابوعبید ثقفی" در سال ۶۵ فرار مهی، گوری بسیار ساده برای عمام اوسین ساخت. خلفای عباسی (منصور، هارون و متوکل)، این بارگاه را ویران کرده‌ اند.

"منصور دوانیقی" دومین خلیفه ی عباسی در سال ۱۴۶ فرار مهی، این گور را ویران کرد. شعری در این مورد گفته شده که ترجمه‌ اش چنین است:

"بنای محکم ساختند بر گور اوسین، که بر آن گنبدی بود و دارای بام بود تا پناهگاه جماعت شود، سپس منصور را کینه ی دیرین وادار کرد از نتیجه ی همان کینه‌ ها آن بنا را ویران کند".
(مدرس، محمد باقر، شهر اوسین، قم، دار العلم، ۱۳۸۰ ف. خ، ر۱۹۱)


دومین بار، به دستور "هارون الرشید" (دوره ی حکومت: ۱۷۰ تا ۱۹۳)، درخت کناری که بر گور وی سایه افکنده بود، از ریشه کنده شد، بنای گور ویران شد و زمین آن شخم زده شد.
(شیخ توسی، محمد ابن حسن، الامالی، قم، دار الثقافه، ۱۴۱۴ ف. م، ر ۳۲۵)

با این که پس از شخم زدن زمین و از بین بردن همه چیز، اثری وجود نداشت، گفته می‌شود که مامون در دوران حکومتش گور تازه ای برای اوسین ساخت.

سومین بار متوکل عباسی (دوره ی حکومت: ۲۳۲ تا ۲۴۷)، گور اوسین را در سال ۲۳۶ فرار مهی کاملن ویران کرد. متوکل در ویران‌ سازی گور کاری کرد که در آینده هیچ کس قادر به طرح هیچ ادعایی درباره ی وجود گور اوسین نباشد. پس از ویرانی، زمین را کاملن شخم زد و آب بسیاری بر آن جاری ساخت که همه چیز را با خود برد.
(مدرس، محمد باقر، شهر حسین، قم، دار العلم، ۱۳۸۰ ف. خ، ر ۲۰۷- ۲۰۶)

به گزارش برخی منابع، متوکل سپس در آن زمین‌ ها کشاورزی کرد تا هیچ اثری از آن باقی نماند ( اخبار الدولة العباسیه، ترجمه ی عبد العزیز دوری، ر ۳۶۵).


"جلال‌ الدین سیوتی" می‌ نویسد:
"متوکل در سال ۲۳۶ فرار، دستور ویرانی گور اوسین و بناهای پیرامونش را صادر کرد و دستور داد تا همه ی زمین را شخم بزنند و بزر بکارندگ.
(جلال‌ الدین سیوتی، تاریخ الخلفا، ر ۳۴۷).

آخوند مجلسی نویسنده ی بحار الانوار، شعری را به عربی در این مورد نقل کرده که ترجمه ی آن به شرح زیر است:
"به الله سوگند اگر بنی امیه پسر دختر پیامبر الله را در حالی که مظلوم بود، به قتل رسانیدند. پسران پدر او (یعنی بنی عباس) همانند آن کار را انجام دادند و به جان تو سوگند که گور عمام اوسین را ویران کردند".

بنی عباس متأسف بودند که چرا در قتل اوسین، مشایعت از بنی امیه نکردند و چون به آن منظور نائل نشدند، به جستجوی استخوان‌ های آن هزرط رفتند.
مجلسی، محمد باقر، زندگی اوسین، ترجمه ی جلد ۴۵ بحار الانوار، مترجم: محمد جواد نجفی، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۴ ف. خ، ر ۳۸۷)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر