سال ها پای روضه ی حدیث گویانی نشستید که با وقاحت ویژه ی آخوندی، مرکب اسلام اهریمنی و تحمیلی را به حکم سرشت عربیش، بر سر ایرانیان چیره کرده و بر گرده ی تان نشسته و از خونتان مکیده و از مالتان خورده و ازتان سواری گرفته اند.
یک خرسوار، هرگز نمی تواند بر خری پالان بیندازد مگر آنکه آن موجود هم خر باشد و هم رام. ملتی که به فریب موهومی چون بهشت و جهنم کزایی، می توان به آنها وعده ی سر خرمن فروخت و روزی و فرصت و بخت و اختیار و دارایی و قدرت و هر چه دارند و ندارندشان را نقد نقد از دستشان به درآورد، این ملت یک امة واحده ای است مرکب از اغنام و چارپایان گوناگون که عمده ی شان را خرهایی تشکیل می دهند که به ذکر عنقیه و عنفیه مشغول و دلخوشند.
با اوسین اوسین گفتن های صدها ساله، تبدیل به مشتی گداگشنه ی بی تفاوت و بی احساس گشته اید که تنها با مهک قطع شدن نان خشکتان می تواند برای چند روزی برتان انگیخت و شعارهایی از سر باد معده ازتان کشید.
انگار نه انگار که در آن مملکت زندگی می کرده اید. در همه ی این دهه ها جنایت، به خوشی و دفع الوقت مشغول بوده اید و به روزمرگی های مهمتان می پرداخته اید و به یاوه ی خودتان، اعتبار پیدا می کرده اید. هتا روزی که "ثمین" اعتبار شما شد، شما هنوز مشتی پفیوز آریایی و ترک خر می بودید که داعیه ی تمدنتان کون خرهای کهکشان ها را هم جر می داد. امروز اما، دیگر کفگیرتان به ته دیگ خورده است.
این کشور را میل به نادانی بیشتر شما به این روز انداخته است. شما بودید که هر چه گفتند کردید و هر چه پنهان کردند را چستجو نکردید. از همه چیز بی خبرتان گزاشتند و تا توانستید در ممنوعیت ویدیو، به دنبال شو و آواز و بزن و بکوب بودید.
شما مردمی هستید که ایرانتان را با لاف دوست داشتن، به دست اهریمنانی سپرده اید که هیچ دغدغه ی میهن پرستانه ای ندارند. شما ویرانگران هویت ملی خود و نابودگر تمدن پارسی ایی هستید که یادگار کوروش بزرگ بود. به آخوند رو دادید و پای سفره های هفت قلم روضه بازان نشستید و برای لاشه مرده های تازی عر زدید تا وجدان های بیمار و چروکیده و ذهنیت در خفت تپیده ی آزرده و ناتوانتان را آرام کنید. شما خواستید از هویت و شرافت انسانی خود استعفا دهید و دادید و تبدیل به ضد آن چیزی شدید که روزگاری لاف دوستیش را می زدید.
امروز ایران در این قحطی بزرگ به سر می برد. هنگامی که اجناس روزمره ی تان را جیره بندی می کنند، این سرآغاز یک قحطی است. در خانه ای پر ثروت نشسته اید و از گرسنگی خواهید مرد. ثروتتان را آن اندازه انبوه که از شماره خارج است، از دستانتان بیرون کشیده اند و در دیگر نقاط جهان صرف تروریسم و آدمکشی و جنگ می کنند.
باور کنید یا نه، مشکل ایران نه تنها آخوند و پاسدار و مجاهد و فدایی تروریست بودگندوست، که مشکل ایران، خود شما ایرانیان هستید.
در این قحطی بزرگ که پسمانده ی عمری بی خیالی طی کردن است، در روز روشن و با وقاحت هزاران بار تکرار شده، به نام نامی همان اسلام و به درستی، باز هم سرمایه هایتان را می دزدند. نفت آن به اصطلاح ثروت ملیتان را به به صنایع پتروشیمی به اصطلاح خصوصی خود می سپارند تا درآمد به دست آمده از آنها، دیگر به خزانه ی دولتی پرداخت نشود؛ اما در عین حال، آبی که برای نوشیدنتان کمیاب و گران شده است را به اندازه ی یک کلان شهر صرف تک تک پالایشگاه ها می کنند.
چشمه های آبی را سند شخصی زده اند و شما بیچارگان محکوم به خرید آب به نرخ روز از صنایع وابسته ی به حکومت هستید. هتا سقای کزایی کربلا را هم از کفتان درآورده اند !!
به چه دلخوشید ؟؟ به بیگاری و بیکاری ؟؟ به خفت پشت خفت و قوز بالای قوز ؟؟ به اینکه هر روز دردی بیشتر بر شما عارض می شود و بدون درمان، همچنان لنگان لنگان به امید روزهای خوب آینده ی مبهم نشسته اید ؟؟
ملتی که شعار می دهد و در اوج کردار، تروریست ها را می ستاید !! ملتی که از یکسو "رامین حسین پناهی" برایش قهرمان باشد و از سوی دیگر، تپاله گه های بوگندوی مجاهد و فدایی خلق، برایش اپوزوسیون !!
بمیرید.
یک خرسوار، هرگز نمی تواند بر خری پالان بیندازد مگر آنکه آن موجود هم خر باشد و هم رام. ملتی که به فریب موهومی چون بهشت و جهنم کزایی، می توان به آنها وعده ی سر خرمن فروخت و روزی و فرصت و بخت و اختیار و دارایی و قدرت و هر چه دارند و ندارندشان را نقد نقد از دستشان به درآورد، این ملت یک امة واحده ای است مرکب از اغنام و چارپایان گوناگون که عمده ی شان را خرهایی تشکیل می دهند که به ذکر عنقیه و عنفیه مشغول و دلخوشند.
با اوسین اوسین گفتن های صدها ساله، تبدیل به مشتی گداگشنه ی بی تفاوت و بی احساس گشته اید که تنها با مهک قطع شدن نان خشکتان می تواند برای چند روزی برتان انگیخت و شعارهایی از سر باد معده ازتان کشید.
انگار نه انگار که در آن مملکت زندگی می کرده اید. در همه ی این دهه ها جنایت، به خوشی و دفع الوقت مشغول بوده اید و به روزمرگی های مهمتان می پرداخته اید و به یاوه ی خودتان، اعتبار پیدا می کرده اید. هتا روزی که "ثمین" اعتبار شما شد، شما هنوز مشتی پفیوز آریایی و ترک خر می بودید که داعیه ی تمدنتان کون خرهای کهکشان ها را هم جر می داد. امروز اما، دیگر کفگیرتان به ته دیگ خورده است.
این کشور را میل به نادانی بیشتر شما به این روز انداخته است. شما بودید که هر چه گفتند کردید و هر چه پنهان کردند را چستجو نکردید. از همه چیز بی خبرتان گزاشتند و تا توانستید در ممنوعیت ویدیو، به دنبال شو و آواز و بزن و بکوب بودید.
شما مردمی هستید که ایرانتان را با لاف دوست داشتن، به دست اهریمنانی سپرده اید که هیچ دغدغه ی میهن پرستانه ای ندارند. شما ویرانگران هویت ملی خود و نابودگر تمدن پارسی ایی هستید که یادگار کوروش بزرگ بود. به آخوند رو دادید و پای سفره های هفت قلم روضه بازان نشستید و برای لاشه مرده های تازی عر زدید تا وجدان های بیمار و چروکیده و ذهنیت در خفت تپیده ی آزرده و ناتوانتان را آرام کنید. شما خواستید از هویت و شرافت انسانی خود استعفا دهید و دادید و تبدیل به ضد آن چیزی شدید که روزگاری لاف دوستیش را می زدید.
امروز ایران در این قحطی بزرگ به سر می برد. هنگامی که اجناس روزمره ی تان را جیره بندی می کنند، این سرآغاز یک قحطی است. در خانه ای پر ثروت نشسته اید و از گرسنگی خواهید مرد. ثروتتان را آن اندازه انبوه که از شماره خارج است، از دستانتان بیرون کشیده اند و در دیگر نقاط جهان صرف تروریسم و آدمکشی و جنگ می کنند.
باور کنید یا نه، مشکل ایران نه تنها آخوند و پاسدار و مجاهد و فدایی تروریست بودگندوست، که مشکل ایران، خود شما ایرانیان هستید.
در این قحطی بزرگ که پسمانده ی عمری بی خیالی طی کردن است، در روز روشن و با وقاحت هزاران بار تکرار شده، به نام نامی همان اسلام و به درستی، باز هم سرمایه هایتان را می دزدند. نفت آن به اصطلاح ثروت ملیتان را به به صنایع پتروشیمی به اصطلاح خصوصی خود می سپارند تا درآمد به دست آمده از آنها، دیگر به خزانه ی دولتی پرداخت نشود؛ اما در عین حال، آبی که برای نوشیدنتان کمیاب و گران شده است را به اندازه ی یک کلان شهر صرف تک تک پالایشگاه ها می کنند.
چشمه های آبی را سند شخصی زده اند و شما بیچارگان محکوم به خرید آب به نرخ روز از صنایع وابسته ی به حکومت هستید. هتا سقای کزایی کربلا را هم از کفتان درآورده اند !!
به چه دلخوشید ؟؟ به بیگاری و بیکاری ؟؟ به خفت پشت خفت و قوز بالای قوز ؟؟ به اینکه هر روز دردی بیشتر بر شما عارض می شود و بدون درمان، همچنان لنگان لنگان به امید روزهای خوب آینده ی مبهم نشسته اید ؟؟
ملتی که شعار می دهد و در اوج کردار، تروریست ها را می ستاید !! ملتی که از یکسو "رامین حسین پناهی" برایش قهرمان باشد و از سوی دیگر، تپاله گه های بوگندوی مجاهد و فدایی خلق، برایش اپوزوسیون !!
بمیرید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر