علیرضا رضایی طناز و خوش سخن، نویسنده و وبلاگ نویس ارزنده و پر کار ایران پرست و ضد دین، از میان زندگان رفت و جاودانه شد.
بر خلاف همه ی کسانی که بنیان و ریشه ی تلاش های او را هرگز در همه ی این سال ها درنیافتند و با بیشعوری محض مرگ او را به جهان موهوم هواله دادند، جاودانگی یاد و کردار او را می ستایم، با این اندیشه که او پس از مرگ به هیچ جا نرفته است و تنها زندگی او به پایان رسیده و اگر جاودانگی ایی باشد، همانا یاد و خاطره و میراث او برای زندگان است. چهره ها می میرند، اما جنبش ایران پرستی و زدایش دین و خدای موهوم هرگز نخواهد مرد.
او با تاثیری سنگین بر مردم، توانست باورها و غل و زنجیرهای دینی و برده کننده ای را که هزاران سال دستگاه دین فروشی آخوندی زرتشتی و اسلامی بر گردن و دست و پای مردمان ایران زده بود، به ریشخند بگیرد و آنها را به چالش بکشد؛ چالشی از سنخ اینکه، با شما به هر گونه که بد هم رفتار کنیم و به فاضلاب متعفن تاریختان بفرستیم، باز هم خدایان کزایی زرتشتی و اسلامیتان هیچ غلطی نمی توانند بکنند، همانگونه که نکردند.
او باور ریشه دوانده در ذهنیت ایرانی را به ریشخند می گرفت و با طنزهای خود، بنیان رژیم اسلامی عربی ولایت فقیه جمهوری انیران اسلامی را نه به لرزه، که فرومی ریخت.
از کارهای بزرگ او، ادامه ی جنیش خرافه زدایی و دین ستیزی ایران پرستان پیش از خود بود که هر چند آنها نوشتند و سخنوری کردند تا دیگرانی چون او را از وادی غفلت و بی خبری و توسری خوری و خفت طلبی نجات دهند که دادند، او نیز به سهم خود و به نوبه ی خود، از دری دیگر و با زبان و رویکرد طنز، همان جنبش را ادامه داد و آغاز و پایان کار او، از اینرو پایان جنبش دین ستیزی ایرانی و آزادی میهن از یوغ اسارت و بردگی دین و دین فروشان نیست. او به خاطر آنکه در دل های آزادی خواهان میهن پرست ایرانی جایگاهی ارزنده یافته است، بدان سبب جاودانه خواهد بود که راهی که او نیز رفت و بر آن افزود و گسترده ترش کرد و نفوذش را هر چه بیشتر افزایش داد، همچنان از سوی هم اندیشان میهن پرستش ادامه خواهد داشت.
روزگاری خواهد آمد که پیکر او را از دل خاک غربت به برون آوریم و در خاک میهن به آرامش سپاریم تا خواسته ی او را جامه ی عمل بپوشانیم. این درخواست من نیز هست.
بر خلاف همه ی کسانی که بنیان و ریشه ی تلاش های او را هرگز در همه ی این سال ها درنیافتند و با بیشعوری محض مرگ او را به جهان موهوم هواله دادند، جاودانگی یاد و کردار او را می ستایم، با این اندیشه که او پس از مرگ به هیچ جا نرفته است و تنها زندگی او به پایان رسیده و اگر جاودانگی ایی باشد، همانا یاد و خاطره و میراث او برای زندگان است. چهره ها می میرند، اما جنبش ایران پرستی و زدایش دین و خدای موهوم هرگز نخواهد مرد.
او با تاثیری سنگین بر مردم، توانست باورها و غل و زنجیرهای دینی و برده کننده ای را که هزاران سال دستگاه دین فروشی آخوندی زرتشتی و اسلامی بر گردن و دست و پای مردمان ایران زده بود، به ریشخند بگیرد و آنها را به چالش بکشد؛ چالشی از سنخ اینکه، با شما به هر گونه که بد هم رفتار کنیم و به فاضلاب متعفن تاریختان بفرستیم، باز هم خدایان کزایی زرتشتی و اسلامیتان هیچ غلطی نمی توانند بکنند، همانگونه که نکردند.
او باور ریشه دوانده در ذهنیت ایرانی را به ریشخند می گرفت و با طنزهای خود، بنیان رژیم اسلامی عربی ولایت فقیه جمهوری انیران اسلامی را نه به لرزه، که فرومی ریخت.
از کارهای بزرگ او، ادامه ی جنیش خرافه زدایی و دین ستیزی ایران پرستان پیش از خود بود که هر چند آنها نوشتند و سخنوری کردند تا دیگرانی چون او را از وادی غفلت و بی خبری و توسری خوری و خفت طلبی نجات دهند که دادند، او نیز به سهم خود و به نوبه ی خود، از دری دیگر و با زبان و رویکرد طنز، همان جنبش را ادامه داد و آغاز و پایان کار او، از اینرو پایان جنبش دین ستیزی ایرانی و آزادی میهن از یوغ اسارت و بردگی دین و دین فروشان نیست. او به خاطر آنکه در دل های آزادی خواهان میهن پرست ایرانی جایگاهی ارزنده یافته است، بدان سبب جاودانه خواهد بود که راهی که او نیز رفت و بر آن افزود و گسترده ترش کرد و نفوذش را هر چه بیشتر افزایش داد، همچنان از سوی هم اندیشان میهن پرستش ادامه خواهد داشت.
روزگاری خواهد آمد که پیکر او را از دل خاک غربت به برون آوریم و در خاک میهن به آرامش سپاریم تا خواسته ی او را جامه ی عمل بپوشانیم. این درخواست من نیز هست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر