۱۳۹۷ آذر ۱۹, دوشنبه

دروغ بزرگ توده‌ ای‌ های خائن در ۱۶ آذر موسوم به روز دانشجو


هر سال با یک هوچی‌ گری به نام "۱۶ آذر روز دانشجو" روبرو می‌ شویم. توده‌ ای‌ های خائن کوشش می‌ کنند تا به ما مردم ایران بقبولانند که ۱۶ آذر، پیوندی با دانشجو دارد. اگر به آنچه که در روز ۱۶ آذر ماه ۱۳۳۲ فرار خورشیدی نگاهی بیندازیم، می‌ بینیم که دوباره مهور این هوچی گری، همان هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" است. محمد مصدق خائن به ایرانی که برای بیش از هفتاد سال، میان مردم ایران دشمنی و دوری به وجود آورد، می‌ باید برای همیشه در گورش بماند و دیگر اثری از این موجود کثیف و نوکر و مزدور بیگانه، نامی آورده نشود.

اما در روز ۱۶ آذر ماه ۱۳۳۲ فرار خورشیدی چه گزشت ؟

در این روز شوم، محمد مصدق دله السلطنه به سبب خیانت به کشور و ملت ایران، در برابر دادگاه ایستاده بود. دادستان در کیفر خواست نهایی خود درخواست کرد که محمد مصدق دله السلطنه به دار مکافات آویخته شود. برای اینکه هیچ گاه آنچه را که محمد مصدق دله السلطنه علیه ایران انجام داد فراموش نشود، چکیده‌ ای از کیفرخواست دادستان را می‌ آوریم:

جرم های ارتکابی متهم ردیف یک محمد مصدق، که به منظور واژگون ساختن حکومت مشروطه ی پادشاهی، مورد دعوی دادستان ارتش قرار گرفته است:

۱. دستور بازداشت سرهنگ "نعمت‌ الله نصیری" (سرتیپ کنونی)، فرمانده ی گارد شاهنشاهی که حامل فرمان عزل اعلا حضرت شاهنشاه بوده‌ است.
۲. بازداشت غیر قانونی افرادی از ماموران رسمی و غیر رسمی.
۳. خلع سلاح گارد شاهنشاهی نگاهبان اعلا حضرت همایونی و کاخ‌ های شاهنشاهی.
۴. مهر و موم کاخ‌ های شاهنشاهی و از دسترسی جلوگیری نمودن متصدیان و مباشرین و نگاهبانان دربار شاهنشاهی از اموال و کاخ‌ های شاهنشاهی.
۵. صدور تلگراف هایی به رایزنان ایران در برون مرز دایر به دیدار نکردن و نگرفتن تماس با اعلا حضرت همایون شاهنشاهی.
۶. صدور دستور حذف نام شاهنشاه از دعای بامدادی و شامگاهی در سربازخانه‌ ها.
۷. دستور تشکیل نشست با وسایل تبلیغاتی دولتی به منظور اهانت به مقام پادشاهی و حکومت مشروطه و پخش جریان نشست به وسیله ی رادیو.
۸. دستور پایین آوردن و شکستن تندیس های اعلا حضرت "رضا شاه بزرگ" و اعلا حضرت همایونی "محمد رضا شاه پهلوی" به منظور توهین و در نتیجه تشویق خرابکاران و تروریست ها و اخلالگران به ایجاد آشوب علیه پادشاهی و حکومت پادشاهی مشروطه ی ایران.
۹. دستور انحلال مجلس شورای ملی.
۱۰. دستور زیر نظر قرار دادن افراد خاندان شاهنشاهی به استان‌ های آذربایگان.
۱۱. دستور بازداشت غیر قانونی تیمسار سپهبد "زاهدی" نخست وزیر منصوب و تعیین جایزه برای دستگیری ایشان.
۱۲. حذف سرود شاهنشاهی از برنامه ی رادیو تهران.
۱۳. اقدام برای تشکیل شورای شاهنشاهی از راه همه پرسی.


با تهیه ی مقدمات پیشین، بزه از تاریخ ۲۵ تا ۲۸ امرداد ماه از سوی مصدق دله السلطنه و فرقه ی وی روی داده و محل وقوع بزه تهران بوده است؛ به این ترتیب که متهمین مقیم تهران طرح‌ های تنظیمی را به منظور کاربردی شدن سو قصدی که داشته‌ اند، چه در تهران و چه در شهرستان‌ های کشور، آن را به موقع اجرا گزاشته‌ اند.

نظر به اینکه افزون بر مراتب مشروح، در این کیفرخواست مشهود بوده و همه ی اهالی تهران ناظر وقوع بزه بوده و متهمین با سرسختی تمام برای رسیدن به مقصود، که همان موضوع اتهام است، در برابر مردمی که منظوری جز پاسداشت حقوق اساسی خود نداشته‌ اند، مقاومت شدیدی ابراز داشته، که در اثر سرسختی و مقاومت آنان، به موجب پیشینه های موجود در اداره ی پزشک قانونی، در تهران چهل‌ و سه تن کشته و هشتاد و پنج نفر زخمی شده‌ اند، که گناهی جز پاسداری قانون اساسی و تلاش برای جلوگیری از سقوط کشور خود نداشته‌ اند و نظر به اینکه متهمین از افراد مشخص و ممتاز کشور بوده اند که مردم به وجود آنان امیدواری زیادی داشته بودند که در راه پاسداری از مصالح کشور، کوشا باشند و نخستین وظیفه ی آنان وفاداری به سوگندی بوده که برای پاسداری از حقوق اساسی ایران یاد کرده و بدبختانه سوگند خود را شکسته و به آن حقوق ملی خیانت نموده‌ اند، ملاحظه می‌ شود که بزه انجام شده از سوی متهمان، مقرون به علل مشدده است که به همین مناسبت، تقاضای صدور رای اعدام آن را دارد.


خبر اینکه مصدق دله السلطنه به اعدام محکوم شده است، انگل های مصدقی چی را در شوک فرو برد. این پشتیبانان و هواداران مصدق چه کسانی بودند ؟ در جایگاه نخست، انگل خمینی زاده ای به نام "مهدی بازرگان" قرار دارد که بیش از شش سال سرکرده ی دانشکده ی فنی دانشگاه تهران و بنیانگزار "نهضت خائن آزادی" بود. در جایگاه دوم، از "نور الدین کیانوری" دبیر یکم حزب منفور و خائن توده بود که در دانشکده ی فنی دانشگاه تهران، درس می‌ داد. همچنین، می‌ توان از "حسین جودت" و "رضا رادمنش" از هموندان کادر مرکزی حزب خائن توده نام برد که در دانشکده ی فنی دانشگاه تهران درس می‌ دادند. هواداران دیگر مصدق اما، پان ایرانیست‌ ها بودند (#پان_ایرانیسم_حکومتی). این استادان دانشگاه بودند که دانشجویان را برانگیختند تا علیه محاکمه و اعدام مصدق دله السلطنه تظاهرات به راه بیندازند.

گزارشی در روز ۱۸ اُم آذر ماه ۱۳۳۲ فرار خورشیدی از سوی هیئت بررسی رویداد شانزدهم آذر، به فرنشین دانشگاه تهران به نام دکتر "سیاسی" داده شد، چنین آمده است:

در گزارشی که از سوی هیئت بررسی به فرنشین دانشگاه دکتر سیاسی داده شد، نوشته شد که روز ۱۶ اُم آذر ماه، شماری از دانشجویان دانشکده ی فنی در راهروی دانشکده ی فنی ایستاده و گفتگو می‌ کردند که در این هنگام، دو نفر از دانشجویان از پشت پنجره به دو تن از مامورین انتظامی دشنام دادند. ماموران در پی این دانشجویان وارد دانشکده ی فنی می‌ شوند و دانشجویان نیز، به کلاس‌ های درس یورش می‌ برند. ماموران وارد کلاس شده و خواستار تحویل آن دو دانشجو می‌ شوند. مامورین دو دانشجو را بازداشت می‌ نمایند. در این هنگام، همه ی دانشجویان در راهروی اشکوب نخست دانشکده گرد هم آمده بودند. یکی از دانشجویان خائن توده‌ ای، اربده سر می‌ دهد که به مامورین یورش برند و مامورین کوشش می‌ کنند تا دانشجویان را پراکنده‌ سازند و دانشجویان به سوی دیگر راهرو می‌ روند. در این هنگام، "قندچی" و "رضوی" و "بزرگ نیا"، به سربازان یورش بردند و کوشش کردند که رگبار سربازان را از دستشان درآورند. این سبب شلیک گلوله‌ ها شد و سه دانشجوی تازه وارد به دانشکده ی فنی که در دام حزب خائن توده افتاده بودند، آماج تیرها قرار گرفتند و به هلاکت رسیدند.


کیانوری سرکرده ی خائن حزب خائن توده، پس از این رویداد به جمهوری کمونیستی آلمان شرقی فرار کرد. کیانوری با همسرش "مریم فیروز فرمانفرماییان"، از ایل مغول قاجار، در آلمان شرقی تا روز سوگواری ایران در ۲۲ اُم بهمن ماه ۱۳۵۷ فرار خورشیدی، در آنجا ماند. شوربختانه نه محمد مصدق دله السلطنه اعدام شد و نه ناکسانی که این هیاهو را در دانشگاه تهران به راه انداخته بودند، به ویژه مهدی بازرگان، نورالدین کیانوری و دیگر سرکردگان حزب خائن توده که در دانشگاه تهران لانه کرده بودند، محاکمه نشدند !!

این تظاهرات و جنجال و هیاهو، نتیجه ی خود را داد و محمد مصدق دله السلطنه را از چوبه ی دار رهایی بخشید. در واقع روز شانزدهم آذر ماه دروغی است همانند دروغ ۲۸ اُم امرداد ماه که اینگونه بافته اند که محمد مصدق خائن با کودتا سرنگون شد، داستانی که توده‌ ای‌ ها هنوز هم در رسانه‌ های مزدور و وابسته به بیگانه ی شان تکرار می‌ کنند. اینکه شانزدهم آذر روز دانشجو نامیده شود، تنها تبلیغات شوروی بود و هست. چند سال و دهه ی دیگر باید به درازا بکشد و ایرانیان این اجازه را دهند که روسیه برایشان روزهای ویژه بسازد ؟؟

در روز ۱۸ اُم تیر ماه ۱۳۷۸ فرار خورشیدی، بسیجیان جمهوری اسلامی به کوی دانشگاه و خوابگاه‌ های دانشجویی یورش بردند و همه ی اموال دانشجویان را نابود ساختند و دانشجویان را تا سر حد مرگ کتک زده و صدها تن را بازداشت نموده و بسیاری از دانشجویان را با اربده ی "یا اوسین"، از بام خوابگاه با دست‌ های از پشت بسته به پایین پرتاب کردند !!

دانشجویان ایران این روز را روز دانشجو نامیدند، اما توده‌ ای‌ های خائن، الله پرستان و جبهه ی خائن ملی و چریک تروریست های فدایی و مجاهد و دیگر تروریست‌ ها و لای و لجن‌ های دیگر جامعه، همچنان پافشاری در برگزاری روز ۱۶ اُم آذر به عنوان روز دانشجو را داشتند و دارند.

در ۱۸ اُم تیر ماه ۱۳۸۸ فرار خورشیدی نیز، در دهمین سالگرد روز دانشجو، نیروهای سرکوبگر ولایت فقیه موسوم به بسج، به خوابگاه‌ های دانشگاه های کشور از جمله امیر کبیر در تهران یورش بردند و دانشجویان را به سختی زخمی و تکه پاره کردند و بسیاری را نیز دستگیر نمودند و به همراه خود بردند. استعمار همچنان پافشاری در نگاه داشتن روز نابود شدن سه دانشجوی مهاجم توده‌ ای در شصت و پنچ سال پیش است تا آن را به رویدادی در زمان مشروطه پیوند دهند، زیرا که اطمینان دارند با تبلیغاتی که شصت و پنج سال پیش به راه انداختند و توانستند اعدام محمد مصدق دله السلطنه جلوگیری کنند و تلاش کردند که زمینه‌ ها و انگیزه‌ های این رویداد را از مردم پنهان نمایند. همان چپ خلقی ها و همان کمونیست‌ ها و همان اسلام بازان و همان سرسپرده‌ های استعمار، امروز نیز همچنان در پی زنده نگاه داشتن این تبلیغات زهرآگین هستند.


ایرانیان می‌ باید دریابند که روز ۱۶ اُم آذر، روز دانشجو، بخشی از تبلیغات مغزشویانه ی شوروی برای مغزشویی ایرانیان است.

با آگاه شدن و خواندن تاریخ، بر دهان انیرانیان بکوبید تا برای همیشه خاموش گردند تا دوباره نمایشنامه ای را به مانند خمینی حرامزاده دیگر برای ما ایرانیان ننویسند و دیگر تکرار نشود. امروز با واژگانی چون فدرالیسم و جمهوری، مزدوران در رسانه‌های برون مرزی کوشش می‌کنند که ما ایرانیان را گمراه کنند تا حکومتی که بیش از دو هزار و پانصد سال با آن آشنا هستیم و پوست و خون ما شده است را برنگزینیم.

مزدوران کوشش می‌ کنند از برقراری مشروطه ی شاهنشاهی که پدر بزرگان ما در راه برقراری آن، جان خود را فدا کردند جلوگیری کنند و با برگه‌ ای سپید در دست، کوشش می کنند دستور کارهای استعمار را به نام و در چارچوب یک قانون اساسی نوین، به ملت ایران فروخته و آن را تحمیل نمایند و سرنوشت کشور و مردم ایران را در دست گیرند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر