۱۳۹۵ مرداد ۹, شنبه

آهیمسا یا اصل بی آزاری

اصل اصطلاح انگل ایسی "Non-violence" که در زبان ما به "عدم خشونت" یا "بی آزاری" می شود، واژه ی سانسکریت "آهیمسا" یا آهیمسَه است که در متن‌های بودایی و هندو به کار رفته است. این واژه از پیشوندِ نفیِ "آ" و واژه ی "هیمسا" به چم "میل به آزار رسانی" یا "زور آوری به موجودی جاندار" درست شده است. پس آهیمسا را باید "بی میلی به آزار" یا "بی آزاری" تعریف کرد. معنای دینی و تقریبن رایج این اصطلاح در هندوستان، ارج گزاشتن و رعایت زندگی هر جانداری در پندار و گفتار و رفتار است. اگر می‌ خواستیم این واژه را دقیقن و لفظ به لفظ به فرانسوی ترجمه کنیم، باید از Innocence (بی گناهی) استفاده می‌ کردیم، زیرا در اصلِ لاتینِ این واژه نیز پیشوندِ In واژه ی Nnocenc را که "آزار" و هتا "مرگِ زورکی" معنی می‌ دهد، نفی می‌ کند.



به عبارت ساده تر، کسی که به آهیمسا روی می‌ آورد باید طوری زندگی کند که مانند یک "معصوم" راستین به هیچ جانداری آسیب نرساند و در این معنا به راستی "بی گناه" باشد. اما زبان پدیده ای زنده است، یعنی واژه‌ ها معنای اصلیشان را همیشه نگاه نمی‌ دارند. امروزه در کشورهای فرانسه زبان اصطلاح Innocence به صفتی مشکوک تبدیل شده و به آدمی‌ کم و بیش ساده لوح و دست و پا چلفتی نسبت داده می‌شود که اگر زندگی را زیادی سخت می‌ گیرد و دست به هیچ کار بدی نمی‌ زند، دلیل نه "فضیلت" که "بی خبری" است. این دگرش معنا ناشی از پیروزی فرهنگ زور است که موفق شده به آدم‌ ها بقبولاند که کارهای بد و گناه‌ هایی هست که آدم باید مرتکب شود، زیرا آدم باید "احمق" باشد تا خیال کند که می‌ تواند واقعن مانند معصومان زندگی کند !!

این دگرش معنای واژه و مسخ شدنش خیلی "با معنی" است:
معصوم بودن، کارِ بدی نکردن، زورنگرفتن، برابر است با همرنگ جماعت نبودن و نشانه ی "ناتوانی" و "بی شهامتی" و بنابراین ناپسند !! به گمان من، واروونه ی آن هر قدر انسانی بتواند کمتر به دیگران آزار برساند، هر قدر "نزورکارتر" باشد، نیرومندتر و تواناتر و با شهامت تر است.

آهیمسا نخستین اندرز از پنج آموزه ی بوداست و در آیین او "جانداران را نکشتن" معنی می‌ دهد. در متنی دیگر، بودا در توصیف "هشت راه" به انسان نشان می‌ دهد که چگونه از بدخواهی رها شود و به فرزانگی برسد. یکی از این راه‌ها "انگیزه درست" است که شامل "بی آزاری" یا "انگیزه ی آزار نرسانی" می‌شود. همین "نیت یا انگیزه ی بد نداشتن" را بودا در رابطه با "گفتار درست" و "رفتار درست" نیز تکرار می‌ کند.

در باور پاتنجلی یکی از ویراستاران فلسفه ی یوگا، آهیمسا یا بی آزاری نخستین الزام اخلاقی برای کسی است که می‌خواهد به کمال نایل شود. به عبارت دیگر، "مهار کردن زور" نخستین مشقی است که رهرو طریقت یوگا باید انجام دهد. طریقت پاتنجلی را می‌توان در "یوگا سوترا" بازیافت که متن کوتاهی است در چار فصل و یکی از کهن ترین حکمت‌ های بشری را دربردارد. وی "قواعد زندگی با دیگران" را چنین می‌داند:
بی آزاری، راستی، سودنجویی (بی غرضی)، میانه روی، نداری (خودداری از هر گونه تملک). این قواعد جهان شمولند، زیرا "به شیوه و چگونگی زندگی، محل، عصر و اوضاع ویژه ای وابسته نیستند". انسانی که این قواعد را رعایت نکند، رفتارش دچار اختلال می‌ شود، نتیجه ی ناشکیبایی، خشم و ندانم کاری است. اگر انسان بتواند در باطن خود حال آهیمسا برقرار کند، خواهد توانست در روابطش با دیگران نیز آهیمسای آنان را خنثا کند. به عبارت ساده تر، آنکه در اندرون خود به آرامش رسیده باشد، می‌تواند مانع از بروز جنگجویی دیگران شود؛ کسی که در بی آزاری به سر بَرَد، پیراموش از دشمنی پاک خواهد شد. مانند حکایت بودا که فیل به او یورش برد و در برابر آرامش بودا، سر خم کرد.

واژه ی آهیمسا و هم ترازهایش در زبان‌ های دیگر دارای شکلی "منفی" هستند، یعنی با "نه" آغاز می‌شوند، اما نباید فراموش کرد که معنایشان "مثبت" است، زیرا منظور خلاصی از آویژه (علاقه) به کاربرد زور است. در واقع، این کاربرد زور است که منفی است و بنابراین نفی آن به مثبت می‌ انجامد. آهیمسا همانقدر مثبت است که واژه ی "اَرُگیَه" (Arogya) (نابیماری) که در زبان هندی برای رساندن مفهوم "سلامتی" به کار برده می‌شود.



پس زور در تحلیل نهایی ناشی از اندیشه ی نادرست است. مظهر اندیشه ی درست، ترازویی است که "میزان" یا "عدل" آن برقرار باشد. دادوری درست آن است که داد را برقرار کند. اساس داد را نیز اندیشه ی درست تشکیل می‌ دهد. تنها اندیشه ایی که درست باشد می‌تواند زور را که موجب بی دادگری است به محاکمه بکشد و مشروعیت و حق فعالیت در هازمان را از آن سلب کند. تنها یک اندیشه ی درست می‌ تواند چرایی و چگونگی روابطی مبتنی بر بی آزاری را تعیین کند. اندیشه ی درست هم جز پژوهش و کوشش در راه برقراری تعادل و دادگری نیست. نبود تعادل در یک دادوری، ناشی از وجود نادرستی در اندیشه است. دادوری نامتعادل موجب کردار نامتعادل می‌ شود و به کاربرد زور می‌ انجامد. زور ذاتن بی دادگرانه است و از همه لحاظ، چه اخلاقی و چه "مادی و جسمانی" تعادل را به هم می‌ زند. هدف از رهنمودهای "جنبش نازورکاران"، رسیدن به تعادل از خلال حل نازورناک کشمش میان نیروهای مختلف است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر